/
۰۲ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۵:۵۹

ملی کردن نفت ایران؛ اثرات و ثمرات آن

کد خبر : ۳۶۰۹۹
نبض نفت - در قرن بیستم که اینک بیست سالی با آن فاصله گرفته‌ایم، سه تحرک عمدۀ انقلابی در ایران رخ داد: انقلاب مشروطه، ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی. درباره این سومی هنوز زود است که بتوان جمع‌بندی دقیق و جامعی ارائه کرد. از دو جنبش پیشین یعنی مشروطه که بیش از صد سال بر آن سپری شده و ملی شدن صنعت نفت که اینک به یادبود آن این مراسم برگزار می‌شود، به‌طور معمول تصویری بیشتر منفی ارائه شده و هر دو حرکت را تا حدی عقیم و ناکام و شکست‌خورده توصیف کرده‌اند. چنین برداشتی، به‌ویژه درباره ملی شدن صنعت نفت که به فاجعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ انجامید، قابل فهم است و ناچار باید با احتیاط تمام در باب آن سخن گفت. کتاب درباره جریان ملی شدن زیاد نوشته شده اما در همه آنها اصلِ مسئله، یعنی ملی شدن، در زیر سایۀ بلندِ شخصِ مصدّق قرار گرفته و موضوع مهم بررسی آثار ملی شدن در وقایع بعدی مغفول افتاده است.

داستان ملی شدن صنعت نفت با ماجرای سرگذشت مصدّق سخت درهم تنیده و مصدّق به‌ویژه برای ایرانیان چهره‌ای اسطوره‌ای است و مانند بسیاری از مردان بزرگ دنیا هوادارانی به‌غایت متعصب دارد که برای او قدوسیتی در حد امام معصوم قائلند؛ و نیز معاندان و مخالفانی دارد به همان حدّت و شدّت که او را به چشم سیاستمداری مغرض و محیل و ناکارآمد و خودبین می‌نگرند و لاجرم گزارش‌های هردو گروه، مصروف برجسته‌تر کردن هنرهای مصدّق یا پررنگ‌تر کردن کاستی‌های اوست و من شخصاً که کوشیده‌ام از این افراط و تفریط برکنار بمانم، در جلد دوم «خواب آشفته نفت» فصلی زیر عنوان کارنامه مصدّق دارم که آن هم کارنامه مصدّق است و نه کارنامه ملی شدن صنعت نفت.

ما نسخه ملی شدن (nationalization) را از اروپا گرفتیم. پس از جنگ جهانی دوم در بعضی از کشورهای بزرگ اروپا حکومت‌هایی با گرایش‌های سوسیالیستی روی کار آمدند که می‌خواستند صنایع بزرگ را از حوزه عملِ سرمایه‌داریِ خصوصی خارج کنند اما مقصود ما از ملی کردن صنعت نفت، تغییر سیاست مالی و اقتصادیِ کشور و تبعیت از مرام سوسیالیستی نبود؛ ملی کردن برای ما ابزاری بود در مقابله با امتیازنامه‌ای که حقوق ما را ضایع می‌کرد و صاحب امتیاز به استناد آن زور می‌گفت.

اصل ملی کردن صنعت نفت و قانون اجراییِ آن دو هدف مهم را در نظر داشت، یکی خلاص شدن از بند امتیازنامه و دیگر تحصیل اختیار تولید و استحصال نفت و برخورداری از فروش آن. هدف نخست به‌طور کل حاصل شد، البته در مقابل تعهد پرداخت غرامت که بحث بر سر مقدار و طرز پرداخت آن همچنان ادامه داشت. اما به هرحال اصل ملی شدن به رسمیّت شناخته شد و اسلحه امتیازنامه را در دست دشمن از کار انداخت، اما هدف دوم حاصل نشد یا کامل حاصل نشد و دولت مصدّق بر سرِ آن رفت. ترتیب‌دهندگان کودتا برآن بودند که این هدف، یعنی به دست آوردن اختیار و کنترل نفت یکسره از ذهن ایرانیان و دیگر ملت‌های صاحب نفت زدوده شود و فراموش شود اما چنان نشد؛ هدف همچنان زنده ماند هرچند که حصول آن در عهده تعویق افتاد. مدت زمانی در حدود بیست سال لازم بود تا تحقق چنان هدفی امکان‌پذیر شود و بیست سال از نظر تاریخ، یک چشم برهم زدن بیش نیست. فعالیت‌های نفتی پس از کودتا ازسر گرفته شد؛ مصدّق را هم گرفتند، محاکمه و محکوم کردند و او را از صحنه سیاست بیرون راندند اما طنین هیمنه و صلابتش در فضای نفت ماندگار شد.

متعاقب کودتا کارشناسانی از شرکت‌های نفتی به ایران آمدند تا از تأسیسات نفتی دیدن کنند. می‌خواستند مطمئن شوند که همه چیز سرِ جای خودش هست و ماشین‌آلات دقیق و حساسِ این بزرگ‌ترین و پیشرفته‌ترین صنعت آن روز ـ که نفت بودـ از نهیب تموّجات در طول مدت تعطیلی و توقف فعالیت‌ها آسیب ندیده است. آری همه چیز سرِ جای خودش بود؛ پاک و پاکیزه، و همان نظم و ترتیب پیشین در پالایشگاه حکومت می‌کرد الّا این که فضا تغییر یافته بود. آبادان دیگر آن آبادان سابق نبود. من کمی پیش از ملی شدن نفت به آبادان رفتم. احساسی را که از آبادانِ آن روز داشتم در دیباچه دفتر اول خواب آشفته نفت آورده‌ام. آن آبادان با ملی شدن نفت به تاریخ سپرده شد. آن کمپانی جامعِ متمرکز (integrated co.) که همه چیز را، از خانه و رستوران و شیر و پنیر و نان و مهندس و بنّا و شاعر و خطاط و نقاش و کاریکاتوریست و روزنامه و مجله، از خود داشت، رخت بربست و به جای آن کنسرسیومی زیر لوای شرکت‌های امریکایی و با رنگ و بویی کاملاً متمایز و مدیریتی نوآیین آمد. فضای نفت عوض شد؛ شرکت‌های اقماری سر درآوردند؛ حالا دیگر بسیاری از کارها به پیمانکاران خارج از نفت ارجاع می‌شد که خواه و ناخواه سبب گسترش فناوری در خارج از محدوده نفت بود.

شرح و بیان آثار ملی شدن نفت در چهار حوزه مختلف، یعنی ایران، منطقه، جهان نفت و جهان سیاست محتاج مطالعه‌ای درازدامن است و من در فرصت کوتاهی که در اختیار دارم تنها به بعضی از نمودهای آن، به عنوان نمونه و نه بر سبیل استقصا اشاره می‌کنم:

اول در ایران؛ گذشته از تبدیل فضای عمومی و تغییر بسیار مهم در روحیه و نگرش کارکنان نفت که در بالا به آن اشاره کردیم، از نوزادی باید یاد شود که همراه با قانون اجراییِ ملی شدن در نهم اردیبهشت ۱۳۳۰ متولد شد و آن شرکت ملی نفت ایران بود که همه تأسیسات و دارایی‌های ملی شده به او واگذار شد. در واقع نفت ایران از آن پس دو جنبه پیدا  کرد: جنبه حاکمیتی که به دولت ارتباط دارد و جنبه مالکیت که به شرکت ملی نفت ایران تفویض شد. قرارداد کنسرسیوم هم که از راه رسید ناچار بود وجود این نوزاد را تحمل کند. به موجب ماده ۱۷ قرارداد عملیات غیر فنی در حوزه عملیات به این شرکت سپرده شد و عملیات فنی را کنسرسیوم به عاملیّت یعنی نمایندگی از شرکت ملی نفت ایران متصدی شد. راجع به پیچ و خم این قرارداد توضیحات لازم در دفتر سوم خواب آشفته نفت داده‌ام و در اینجا نمی‌توانم وارد آن بحث‌ها بشوم. در خارج از حوزه قرارداد کنسرسیوم هم شرکت ملی نفت ایران اختیار کامل داشت که بر وفق اساسنامه قانونیِ خود عمل کند. مشکل در زمینه همکاری با شرکت‌های نفتیِ خارجی بود که به لحاظ سرمایه و فناوری باید از آن‌ها استفاده شود و راه اعطای امتیاز پس از ملی شدن نفت بسته بود. لاجرم طرح مشارکت و طرح قرارداد خدمت در این زمینه مورد نظر قرار گرفت و برای اجرای آن راهکارهای مناسب تدوین شد. بدین قرار ایران نخستین کشوری بود از کشورهای نفت‌خیز که شرکت ملیِ خاصِ خود را ایجاد کرد و قانون نفت نوشت و قرارداد مشارکت و خدمت در زمینۀ نفت ابداع کرد و دیگر کشورهای صاحب نفت در تاریخ‌های مؤخر به اقتفای ایران عمل کردند.

دوم در منطقه؛ تأثیر ملی شدن صنعت نفت ایران در منطقه ـ یعنی حوزه خلیج فارس ـ خیلی بارز بود. توضیح آن که شرکت‌های نفتی برای تأمین کمبود حاصل از قطع نفت ایران برنامه‌های اکتشاف و استخراج را در مناطق همجوار ایران توسعه دادند و این موضوع افزون بر افزایش خیره‌کننده تولید در عربستان و عراق، مناطقی چون کویت و قطر و ابوظبی را در سلک تولیدکنندگان نفت درآورد و این مناطق که در آن ایام مجموع جمعیت‌شان به اندازه یک محله از محلات تهران نمی‌شد، در سایه درآمد نفت صاحب اسم و رسم شدند و به زودی کشورهای نوظهوری در نقشه جغرافیاییِ سواحل خلیج فارس سر درآوردند.

سوم در جهان؛ اما تأثیر ملی شدن صنعت نفت ایران در جهانِ نفت و روابط میان شرکت‌های بزرگ و کشورهای نفت‌خیز، همین قدر اشاره می‌کنم که ملی شدن نفت ایران الهام‌بخش ملت‌های دیگر بود که حسّ مقاومت را در برابر تسلط خارجیان تقویت کرد و سطح مطالبات را بالا برد. تنها پنج شش سال پس از کودتا و رجزخوانی‌های کنسرسیوم بود که شرکت‌های نفتی درصدد برآمدند قیمت نفت را ـ که اختیار تعیین آن را داشتندـ چند سنت تقلیل دهند. این موضوع اعتراض کشورهای صاحب نفت را در پی داشت که به تشکیل اوپک (سازمان کشورهای صادرکننده نفت) انجامید. کشورها از ماجرای ملی شدن در ایران درس آموخته بودند و می‌دانستند که منافع مشترکِ صاحبان امتیازات خیلی قوی‌تر از رقابت‌های تجاریِ آنان است و هیچ کشوری به تنهایی نمی‌تواند در برابر آنان مقاومت کند. اوپک برای این منظور تأسیس شد که در برابر جبهه واحدِ شرکت‌های خارجی جبهۀ واحدی از صاحبان نفت ایجاد شود و در نخستین قطعنامه‌های آن سازمان اعلام شد که نخواهند گذاشت شرکت‌ها به قصد تنبیه کشوری که با آن اختلاف دارند تولید آن کشور را پایین بیاورند و کمبود آن را از کشور دیگری تأمین کنند. خواسته کشورها در آغاز تأسیس اوپک بیش از این نبود که تقلیل قیمت نفت بدون مشورت پیشین با آن‌ها انجام نشود. هرچه زمان گذشت سطح انتظارها و درخواست‌ها بالاتر رفت. در مراحل بعدی اوپک بر آن شد که تعیین قیمت اعلان شده نفت ـ که تا آن زمان منحصراً در اختیار شرکت‌ها بودـ به مشارکت با دولت‌ها انجام شود؛ و باز در مراحل پیشرفته‌تر دولت‌ها تصمیم گرفتند که اختیار تعیین قیمت را به‌طور مستقل در دست گیرند.

خلاصه آن‌که مطابق سیستم امتیاز  این شرکت بود که تصمیم می‌گرفت چه‌قدر تولید کند و به چه قیمت آن را بفروشد و بر اساس مقدار تولید حقِ مقطوعی به کشور صاحب نفت می‌پرداخت؛ ولی بر اثر تحولی که رخ داد آرایش صفوف تغییر یافت. حالا دیگر کشور صاحب نفت بود که مقدار تولید و قیمت آن را تعیین می‌کرد و در  ازای خدمات و سرمایه‌گذاریِ شرکت مبلغی را که به موجب قرارداد مقرر بود، به او می‌پرداخت. و چنین بود که هدف دوم ملی کردن صنعت نفت، یعنی به دست گرفتن اختیار تصمیم‌گیری و کنترل کامل نه تنها در ایران بلکه در همه کشورهای نفت‌خیز عملی شد. کامیابی‌ها هرچه بود ریشه در ملی شدن صنعت نفت ایران داشت و از ثمرات و برکات آن مایه می‌گرفت، هرچند که فتح‌نامه‌ها طبعاً به نام بازیگرانی که روی صحنه بودند نوشته می‌شد.

چهارم در جهان سیاست؛ اما سخن از ملی شدن صنعت نفت ایران در سیاست جهانی، یک موضوع بسیار پیچیده‌ای است و به‌طور مطلق خارج از صلاحیت بنده. آیا ملی شدن صنعت نفت ایران تا چه اندازه در فروپاشیِ امپراتوری بریتانیا مؤثر بود که به تخلیۀ خلیج فارس از قوای بریتانیا و انتقال نقش حفاظت و امنیت جهان عرب در این منطقه از دنیا  از بریتانیا به آمریکا انجامید؟ می‌دانم که ملی شدن نفت ایران نیز جزئی از این ماجرای سهمگین تاریخی بود، اما نمی‌توانم گفت که فعل و انفعالِ این جزء با کلِ ماجرا و محل آن در سلسله عواملی که به آن نتیجه منتهی شد چه بود. آنچه روشن است پیش از ملی شدن نفت آمریکایی‌ها بسیار کوشیده بودند که جای پایی در نفت ایران داشته باشند و بریتانیا سخت کوشیده بود که چنین چیزی تحقق نپذیرد. من این موضوع را در دفتر چهارم خواب آشفته نفت و ضمن بحث از داستان نفت شمال ایران در دوره رضاشاه آورده‌ام. اختلاف ایران و بریتانیا بر سر ملی شدن نفت بدون مداخله آمریکا امکان‌پذیر شد. طرح کودتا هم که توسط بریتانیا ریخته شده بود شانس موفقیت پیدا نکرد تا آنگاه که اجرای طرح به کل به‌دست آمریکا سپرده شد. پس از کودتا چهل درصد سهام کنسرسیوم به آمریکایی‌ها رسید و زمام کار عملیات و تصمیم‌گیری به دست آنان افتاد و راه شرکت‌های مستقل نفتیِ آمریکا که سهمی در کنسرسیوم نداشتند نیز باز شد.

**سخنرانی دکتر محمدعلی موحد به مناسبت هفتادمین سالروز ملی شدن صنعت نفت در همایش بین‌المللی «ملی شدن صنعت نفت در ایران: تاثیرات منطقه‌ای و بین‌المللی» (۲۷ اسفندماه ۱۳۹۹)

منبع: شانا

مطالب پیشنهادی
منتخب سردبیر