بیداری ژرفای خاموش؛ روایتی متفاوت از زایش نفت و چشمهایی خیره به گنج ایران

در آغاز قرن بیستم، زمانیکه ایران در سکوت سنگین انزوای ژئوپلیتیکی و فرسایش تاریخی بنیانهای تمدنی بهسر میبرد، نخستین جرقهی بیداری در ژرفای زمین شعله کشید. در ۲۸ مه ۱۹۰۱، ویلیام ناکس دارسی، تاجر بلندپرواز انگلیسی، امتیاز انحصاری اکتشاف و بهرهبرداری از نفت در بخش وسیعی از خاک این سرزمین را از دربار قاجار حکومت وقت دریافت کرد. این قرارداد، صرفاً توافقی اقتصادی نبود، بلکه سرآغاز یکی از بزرگترین تحولات ژئوپلیتیکی خاورمیانه بهشمار میرفت؛ نقطهای که در آن سیاست، فناوری، اقتصاد و استعمار همزمان به جنبش درآمدند.
دارسی رؤیای کشف طلای سیاه را در سر میپروراند، اما تحقق این رؤیا تنها با سرمایه ممکن نبود؛ نیازمند نیرویی بود که بتواند زبان خاموش زمین را بشنود. از همینرو، جورج برنارد رینولدز، زمینشناس و مهندس باتجربه، مأمور شناسایی و حفاری شد. او که با سرزمینهای گرم و ناهموار بیگانه نبود، به اعماق خوزستان اعزام شد؛ دیاری ساکت، با بادهایی سوزان، خاکی خسته و رازی چندهزارساله در سینه!
در زمستان سخت سال ۱۲۸۶ هجری شمسی، عملیات حفاری در مسجدسلیمان آغاز شد. زمین در برابر متههای حفاری لب فروبسته بود؛ گویی نمیخواست بهراحتی اسرارش را فاش کند. بارها حفاری بیثمر مانده بود، امیدها کم کم رنگ میباخت و سرمایهگذاران مأیوس میشدند. دارسی دستور توقف عملیات را صادر کرد، اما رینولدز، با تکیه بر دانش و باورهای اکتشافی خود و نیروهای پر توان محلی در دل کوههای زاگرس، از فرمان سر باز زد و کار را ادامه داد.
تا آنکه در طلیعهی پنجم خرداد ۱۲۸۷، چاه شماره یک در عمق ۳۶۰ متری، ناگهان فوران کرد. نفت، چونان خونی تپنده از ژرفای زمین، به آسمان برخاست. آن لحظه، نهفقط تولد یک صنعت، بلکه آغاز عصری نوین در تاریخ ایران و منطقه بود. مسجدسلیمان، این شهر ناشناخته و خاموش، به نقطهی جوشان انرژی بدل شد و نامش در تاریخ خاورمیانه ثبت گشت.
طلای سیاه، بهسرعت از کالایی اقتصادی به ابزار استراتژیک بدل شد. قدرتهای جهانی چشم به این سرزمین دوختند؛ سرزمینی که حالا، متاثر از تحولات نفتی و نوسازی ساختار دولت، حتی نام خود را از "سرزمین پارس" به "ایران" سپرده بود. نفت ایران، پیش از ملی شدن، تحت سلطه شرکتهای خارجی، به سوخت ماشینهای صنعتی غرب بدل شد و همزمان، آتش جاهطلبی امپراتوریها را شعلهور ساخت. از دل این چاه، نهفقط نفت، که نظمی تازه در مناسبات بینالملل پدید آمد.
در ادامه این مسیر، جنبش ملی شدن صنعت نفت، آغازی بر بیداری سیاسی ملت ایران شد؛ حرکتی تاریخی برای پایان دادن به سلطه بیگانگان بر منابع ملی؛ با این نهضت، روح استقلالخواهی در جان مردم زنده شد. این شعله، دههها بعد در بستر مطالبات آزادیخواهانه و عدالتطلبانه، به انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ انجامید. انقلابی مردمی که با شعار "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی"، نهتنها ساختار سیاسی کشور را دگرگون ساخت، بلکه مفهوم نفت را از یک کالای اقتصادی صرف، به نمادی از هویت ملی، مقاومت و اقتدار بدل کرد که نشانههای آن در هشت سال دفاع مقدس و خدماتی که صنعت نفت به کشور داشت آشکارتر شد.
از آن زمان تاکنون، ایران با اتکا بر منابع هیدروکربوری و ظرفیتهای ژئوانرژی گسترده به بازیگری مؤثر و راهبردی در نظم نوین جهانی بدل شده است؛ جایگاهی که نهفقط بر پایه مزیتهای طبیعی، بلکه بر بستر تحولات تاریخی، مقاومت در برابر سلطه خارجی، ملیسازی منابع، و نقشآفرینی در معادلات ژئوپلیتیک منطقهای و فرامنطقهای شکل گرفته است. تثبیت و ارتقاء این موقعیت، مستلزم بازتعریف سیاستهای کلان انرژی، دیپلماسی هوشمند و سرمایهگذاری هدفمند در زنجیره ارزش صنعت نفت و گاز است؛ مسیری که آینده ژئوپلیتیک ایران را در تقاطع قدرتهای انرژی و اقتصاد جهانی رقم خواهد زد؛ مسیری که از لحظه تولد نفت در مسجدسلیمان آغاز شد و امروز، با گذشت بیش از ۱۱۷ سال، در سالگرد کشف نفت در دولت چهاردهم، ایران با نگاهی راهبردی و دیپلماسی هوشمند، در پی تثبیت جایگاه خود بهعنوان بازیگری کلیدی در نظم نوین جهان و بازتعریف جایگاه خود در معادلات جهانی است.