میان فرزندان خودم و فرزندانی که خدا به ما سپرده بود، من امانتهای خدا را انتخاب کردم

مریم شاکری، مددکار شیرخوارگاه شبیر از ۱۲ شبانهروز بحرانی خودش و همکارانش در شیرخوارگاهها در طول دفاع ملی ۱۲ روزه چنین روایت میکند:
من و همکارانم در سازمان بهزیستی ۱۹۰۰ کودک در تهران داشتیم و در روزهای جنگ تحمیلی باید میان فرزندان خودم و فرزندانی که خدا به ما سپرده بود، من امانتهای خدا را انتخاب کردیم.
با چهار ماشین، ۶۰ نوزاد را از دل جنگ به آغوش امن بردیم. من هنوز بوی آن شبها را حس میکنم.
در شیرخوارگاه آمنه، ما نه فقط کودکان، که امید را از آتش بیرون کشیدیم.
ایستادم و نترسیدم و کودکان را نجات دادم.
من یک مددکارم، اما آن شب، مادری بودم برای ۱۷ نوزاد در یک ماشین اورژانس.
ما روایتگر عشق و ایثار شدیم، در دل جنگ، در دل دود، در دل تاریکی.