کسی در نفت ایران شرم و حیا سراغ دارد؟
یادداشت به قلم فرزین سوادکوهی
نبض نفت- همه آنها که خیال میکنند مدیران شرکت پالایش و پخش و شرکتهای تابعه آن دغدغه اخلاق دارند آب در هاون میکوبند. با حادثه تلخی که برای ۵ نفر از کارکنان پیمانکاری شرکت ارگ سازان ناوه شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت منطقه لرستان در حین خدمت رخ داد تنها هنر آقایان این بود که ببینیم معاون وزیر نفت به یک تسلیت خشک و خالی بسنده کرده و همین و خلاص. پشم چی؟ کشک چی؟ الی ماشالله مدیر عامل خود شرکت خطوط لوله و مخابرات در همین حد هم بخود زحمت نداده. اصلا معلوم نیست در این روابط عمومیهای عریض و طویل چه خبر است؟ الله الله که روابط عمومی شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت هم لابد در این هیر ویر دستور از عالیجنابان خیابان ورشو داشته که فقط با یک خبر اظهار همدردی و تسلیت سر و ته قضیه را هم بیاورد.
از نظر شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت ایران (و تو بخوان شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی) اینکه ۵ نفر کارگر بینوا وارد مخزن ۲۰ میلیون لیتری نفت خام مرکز انتقال نفت برداسپی واقع در کوهدشت لرستان شده اند و آنجا از استنشاق گاز سمی جانشان را مفت و مسلم از دست داده اند هیچ مسئولیتی به عهده آقایان نیست، چون لابد هر خطایی بوده زیر سر شرکت پیمانکار بوده! خب تو که شرکت بالادست و کارفرما بودی کجا تشریف داشتی که بیخ گوشت این مصیبت به بار آمد؟ چه میگویم و با که میگویم؟ نخ بادبادک آموزش و پیشگیری در نفت ایران مدتهاست رها شده. اصولا در نفت ایران بازی کی بود کی بود من نبودم به یک ترجیع بند ابلهانه همیشگی تبدیل شده و حالا چرا مدیران پالایش و پخش و خطوط لوله و مخابرات نفت از این فرمول کذایی هراس آور استفاده نکنند؟ ماست مالی کردن مانند دروغ گفتن حُناق که نیست.
حسن لطفی، علی احمدجو، امین طالبیان، علیاکبر جباری و محمد احمدجو جانشان را در حالی از دست دادند که گفته میشود دونفر از آنها فقط ۱۶ سالشان بود. تازه بعدش فعالان HSE سرو کله شان پیدا میشود که لابد بنشینند ببیند چی شد که اینطوری شد؟ بعد هم با چهار تا و نصفی اطلاعیه مثلا کارشناسی و سخنرانیهای پر طمطراق جلوی دوربین صدا و سیما و رسانههای صدتا یک غاز همسو، پرونده را بفرستند توی همان کشوها که داستان آتش سوزی مخزن ۲ میلیون لیتری نفت خام در خطوط لوله و مخابرات استان تهران را جای دادند. همان جا که پرونده خفت بار آتش سوزی برج تقطیر در پالایشگاه آبادان رفت؛ که اورهال پالایشگاه شازند جان ۴ نفر را گرفت؛ که چاه ۱۴۷ رگ سفید آتش گرفت؛ که چاه ۲۴ نفت شهر سوخت. چاه شماره ۴۱ نفت سفید، چاه گازی ۲۳ کنگان، مارون، ابوذر، سقوط هلی کوپتر در پارس جنوبی، تشنج وشاخ به شاخ شدن کشتی اوشنیک و دهها حادثه دیگر.... چه باک؟ آن کشو پنهان کاری حالا حالاها جا دارد.
در همه جای دنیا از حوادث اجتناب ناپذیر نفتی عبرتها میگیرند. درسها میدهند. صد بار و هزار بار پیش چشم رسانهها پرونده را بالا و پائین میکنند که از همه زوایا سر دربیاورند. از حادثه دیپ واتر آمریکا چه دوسیهها که درست نمیکنند. چه فیلمها که نمیسازند. برای اینکه دیگر این حادثهها تکرار نشود. اما در نفت ایران ماشالله همه قهرمانند. آنهم وقتی که مصیبت آوار شده و غبارها فرونشسته، حضرات تازه تازه از پهلوانی هایشان سخن میگویند و از خود برای مهار آتش و حادثه و درد اسطوره میسازند.
حاشا که حالا دیگر حنای این اسطورههای پوشالی در پیش افکار عمومی رنگی ندارد. هر چقدر هم که رئیس پدافند غیرعامل و مدیریت بحران شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت ایران در پایگاه خبری وزارتخانه فخیمه نفت از "کاهش خیرهکننده حوادث در مراکز انتقال نفت و تأسیسات حیاتی صنعت انتقال نفت کشور" با همین تیتر وقیح خبر بدهد دیگر فایده ندارد. تیتر میزنند"خیره کننده! " شرم آور است. حیا هم خوب چیزی است. منتظر نباشیم که بخاری از این پهلوان پنبههای نفتی و خدنگهای رسانه ایشان بلند شود. تنها سهم ما اشک است و درد. بهتر است همه رازها در همان کشوهای خالی، خاک زمان بخورند؛ و ما در اندوه ابدی خود غرق شویم.