وقتی آب نیست، اعتماد هم خشک میشود

محمد پایبست- روزنامهنگار و پژوهشگر حوزه انرژی
نبض نفت- بحران آب در ایران از مرز یک مسئله زیستمحیطی عبور کرده و به یک چالش راهبردی در سطح امنیت ملی تبدیل شده است. کاهش ۴۳ درصدی ورودی آب به سدها، کاهش ذخیره ۴۸ سد مهم تأمینکننده آب شرب به کمتر از ۲۰ درصد، و نحوه مدیریت چاههای کشاورزی که تنها سه درصد آنها تحت کنترل است، تصویری روشن از یک ناترازی ساختاری را نشان میدهد؛ ناترازیای که ریشه آن نه در «کمبارانی»، بلکه در «کمبرنامگی» است.
تهران: نمونهای از مدیریت پرهزینه و کماثر
تهران امروز خود یک مطالعه موردی کامل برای فهم بحران آب ایران است. دهها هزار میلیارد تومان برای انتقال آب به این کلانشهر هزینه شده، اما همچنان در وضعیت آسیبپذیر قرار دارد تا جایی که رئیسجمهور هشدار تخلیه احتمالی پایتخت را مطرح میکند؛ هشداری که اگرچه شاید در ظاهر سیاسی به نظر برسد، اما در بطن خود پیام مهمی دارد: پایتخت ایران بر دوش زیرساختهایی فرسوده و منابعی محدود ایستاده است.
این وضعیت تنها نتیجه کمبود بارش نیست؛ پیامد سالها تصمیمگیری جزیرهای، برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی و فقدان یک نقشه جامع مدیریت آب است.
ناترازی آب: مسئلهای که بیش از هرچیز مدیریت را نشانه میگیرد
ایران ۱۴۶ هزار کیلومتر خط انتقال و ۳۵۰ هزار کیلومتر شبکه توزیع آب دارد؛ شبکهای که فرسودگی آن، بهتنهایی یک «سد نامرئی» اما پراتلاف ایجاد کرده است.از سوی دیگر، بزرگترین مصرفکننده آب—بخش کشاورزی—عملاً خارج از مدیریت مؤثر قرار دارد. کنترل سهدرصدی چاهها به این معناست که ۹۷ درصد منابع زیرزمینی بدون ابزار دقیق مدیریت برداشت میشوند؛ و این یعنی هر برنامهای برای مدیریت بحران بدون اصلاح بخش کشاورزی محکوم به شکست است.
در چنین ساختاری، مسئله «مصرف بالای مردم» اگرچه مهم است، اما تنها یک متغیر فرعی در یک معادله بسیار بزرگتر محسوب میشود.
بحران اعتماد؛ نتیجه طبیعی نبود شفافیت
رفتار مردم در نیمه نخست امسال که به کاهش ۱۰ درصدی مصرف منجر شد نشان داد که جامعه ایران در شرایط هشدار، قابلیت همکاری دارد. اما بازگشت سریع مصرف به الگوی سابق، بیش از آنکه نشانه بیمسئولیتی باشد، حاصل فقدان گفتوگو، شفافیت و استمرار سیاستگذاری است.
وقتی مردم نمیدانند «وضعیت واقعی چیست»، «چه تصمیماتی گرفته شده» و «راهحلها کداماند»، اعتماد عمومی به تدریج فرسوده میشود و همکاری اجتماعی کاهش مییابد. خشکسالی فقط در هوا رخ نمیدهد؛ در افکار عمومی هم شکل میگیرد.
نقش جامعه: بحران آب فقط با مدیریت دولتی حل نمیشود
اگرچه نباید بار بحران بهطور کامل بر دوش مردم گذاشته شود، اما واقعیت این است که بدون مشارکت اجتماعی بحران آب مدیریتپذیر نیست.مصرف ۶۷ درصدی بالاتر از استاندارد جهانی، نشانهای است از اینکه الگوی مصرف آب در ایران باید دچار تحول ساختاری شود.
در کنار این واقعیت، در فرهنگی که دین و طبیعت دو محور اصلی زیست اجتماعیاند، نماز استغاثه باران اقدامی مردمی اما معنادار است. دعا جایگزین سیاستگذاری نمیشود، اما میتواند بخشی از بسیج اجتماعی برای عبور از بحران باشد.
مسیر خروج: چه باید کرد؟
راهحلها روشناند، اما اجرای آنها نیازمند شجاعت تصمیمگیری است.
۱. اصلاح مدیریت منابع زیرزمینی • کنترل کامل چاهها • توقف برداشت بیرویه • تعیین سهم برداشت علمی بر اساس تغذیه سفرهها
2. تغییر الگوی کشت و کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی۸۵ درصد آب ایران در کشاورزی مصرف میشود و این بخش بدون اصلاح، هر تلاشی را خنثی میکند. 3. سرمایهگذاری جدی در شیرینسازی و بازچرخانیایران در تولید پساب تصفیهشده و بازچرخانی یکی از ضعیفترین کارنامههای منطقه را دارد. این ضعف دیگر قابل پنهانکاری نیست. 4. هوشمندسازی شبکه و کاهش تلفاتهدررفت آب در شبکه توزیع بهاندازه یک استان پرجمعیت است. 5. شفافیت، صداقت و گفتوگو با مردمبدون اعتماد اجتماعی، هیچ اصلاحی در ایران پایدار نمیماند.
جمعبندی
ایران کمبارانتر شده، اما کمتدبیرتر بودن نتیجه انتخابهای مدیریتی ماست. بحران آب قابل مدیریت است، اما نه با تکیه بر اقدامات مقطعی، نه با سیاستهای دستوری و نه با فشار بر مردم.این بحران نیازمند نقشه راه ملی، مشارکت اجتماعی و ساختار مدیریتی پاسخگو است.
و درست در همین نقطه است که معنای تیتر خود را نشان میدهد:وقتی آب نیست، اعتماد هم خشک میشود.