چرایی قبول یک ساعت کار به عنوان مرز بیکاری
به گزارش نبض نفت یکی از چالشهای نظام آماری کشور ما آن است که بعضا آمارهایی که از طرف سازمانهایی مثل مرکز آمار اعلام می شود برای عموم جامعه غیر واقعی به نظر می رسد، یک مثال ملموسی که برای شما عرض می کنم نرخ بیکاری است که بر اساس یک ساعت در هفته اعلام می شود که این نرخ برای بهار سال جاری 12.1 درصد است ، این نرخ هایی که اعلام می شود با آنچه که واقعیت ملموس جامعه ما هست و مردم به صورت عامه آن را درک می کنند، چقدر نزدیک است و چرا نرخ اشتغال ناقص که براساس کارکرد کمتر از 44 ساعت در هفته محاسبه می شود، به عنوان ملاک نرخ عمومی بیکاری قرار نمی گیرد؟
-مرکز آمار 24 صفحه استدلال فنی و قابل قبول در صفحه اول سایت خود گذاشته است که چرا یک ساعت ، چرا در دنیا یک ساعت کار به عنوان مرز شاغل و بیکار است، یعنی کسی که کار می کند و کار نمی کند، چرا دنیا این را پذیرفته است، این سوالی است که عمیقا در آنجا در مورد آن بحث شده است، فرض کنید که سوال اصلی کشور این است که حجم کار انجام شده در کشور چقدر است، شما واحد اندازه گیری را چه باید بگیرید، اگر همه مردم سالانه کار می کنند یا نمی کنند باید واحد را سال بگیرید، اگر همه مردم ماهانه کار می کنند یا نمی کنند باید واحد را ماه بگیرید، اگر همه مردم روزانه کار می کنند یا نمی کنند باید واحد را روز بگیرید، یعنی نفر-روز و اگر کارهایی که دارد در کشور ما انجام میشود و سنجش همه کارهای دنیا در طول روز و برحسب ساعت است، شما برای این که هیچ رقم کار انجام شده ای را از قلم نیندازید واحد را ساعت-کار انجام شده درنظر می گیرید، یعنی به هرکسی که به صورت نمونه مراجعه کنید باید بپرسید که چقدر کار می کند از یک ساعت تا 44 ساعت قانون کار در هفته را داریم تا اضافه کاری دو و سه شیفت، بعد شما همه ساعت-کار انجام شده ای که مردم گفته اند را جمع می زنید و می شود حجم کل کار انجام شده در کشور، که این در کشور ما چیزی حدود یک میلیارد و 100 هزار نفر-ساعت در هفته می شود که وقتی بر ساعت کار استاندارد کار تقسیمش می کنید که 44 ساعت در هفته است، چیزی حدود 24 میلیون می شود یعنی به طور متوسط 24 میلیون نفر دراین کشور دارند کار می کنند که به طور متوسط همه شان دارند قانون کاری کار می کنند،آیا این حرف معنایش این است که همه آنها دارند 44 ساعتی کار می کنند، نه ، برخی دو یا سه شیفتند ، برخی 44 ساعت برخی یک ساعت و دوساعت و 10 ساعت ، بنابراین برای جواب این سوال که حجم کار انجام شده چقدر است شما کوچکترین مخرج مشترک کار انجام شده در کل دنیا را که ساعت کار است، چرا که مرخصی و ماموریت و بود و نبود کارکنان به صورت ساعتی است، به عنوان مبنا قرار می دهند و حالا از جمع کل ساعتها به کل ساعت کار می رسند و تقسیم می کنند به ساعت کار استاندارد که 44 ساعت است که می شود 24 میلیون نفر، اما یک اتفاق دیگر هم می افتد که می گوییم ساعت کار را کاری نداریم، کلا چند نفر دارند کار می کنند، این سوال دوم است، سوال اول این بود که چه حجمی از کار انجام می دهند ، سوال دوم این است که چند نفرند، ما برای جواب می بینیم که کل مردمی که در سن کارند حدود 60 میلیون نفرند، از این ها 40 میلیون نفرشان اصلا دنبال کار اقتصادی نیستند، مثل خانم های خانه دار، دانش آموزان، بازنشستگان و کسانی که به هر دلیل دنبال کار نیستند، حدود 27 میلیون نفر آدم هایی می شوند که دنبال کارند که یا کار گیرشان می آید یا نمی آید، اگر کار گیرشان نیاید به آنها بیکار مطلق می گوییم که بیش از 3 میلیون نفرند...
اما نکته اینجاست که درک عمومی مردم از آمار رسمی اعلام شده ، خیلی نزدیک نیست و بعضا می گویند که آمارهای اعلامی الکی است، چرا این اتفاق می افتد و این که چرا نرخ بیکاری ناشی از اشتغال ناقص یعنی کمتر از 44 ساعت در هفته ملاک اعلام عمومی قرار نمی گیرد؟
-ما اگر عددهایمان به گونه ای نباشد که مردم آنها را لمس کنندف یا اشکال از ما است که خوب نتوانستیم مفاهیم مان را بگوییم یا از آن طرف شاید اطلاعات و سواد و فرهنگ آماری یک مقداری با چیزی که ما داریم فاصله دارد،یک بحث این است که می گویند در دولت نهم تعریف نرخ بیکاری را عوض کردند که با این تغییر تعریف درنهایت تعداد بیکاران کمتر و تعداد شاغلان بیشتر می شود، من این را بارها تکذیب کرده ام و بازهم صد در صد تکذیب می کنم که به هیچ وجه چنین چیزی در آمارها امکان ندارد. در دولت هشتم بحث شد که بیاییم با استانداردهای جهانی آمار تولید کنیم، جهان 20 سال قبل از این تغییری که دادیم به این رسیده است که مرز کسی که کار می کند و کار نمی کند، یک ساعت باشد، مرز فول شاغل و اشتغال ناقص در کشور ما 44 ساعت است و در برخی ازکشورها 35 یا 36 ساعت است ، پس در دولت هشتم این موضوع طراحی و آزمایش شد اما اجرایش در دولت نهم بود و از آن موقع تعاریف و طبقه بندی ها دقیقا یکسان هستند و کار جلو می رود، بنابراین به هیچ وجه تغییر در مفاهیم و تعاریف نداشته ایم و نداریم و تابع نظر سیاسیون نبوده، نیست و نخواهد بود.اما اشتغال ناقص به کلیه کسانی که زیر 44 ساعت کار می کنند، نمی گوییم، اینها کسانی هستند که کمتر از 44 ساعت در هفته کار می کنند که 75 درصد از آنها اصلا دنبال کار بیشتر نیستند یعنی ممکن است 20ساعت کار می کنند ولی دنبال کار بیشتر نیستند و از این ها حدود 25 درصد کسانی هستند که با این که شاغل و نیمه وقت هستند ولی دلشان می خواهد که بیشتر کار کنند که 2میلیون و 400 هزارنفر کسانی داریم که زیر 44 ساعت درهفته کار می کنند و دلشان هم می خواهد که بیشتر کار کنند که به این ها می گوییم اشتغال ناقص ، 3میلیون و 200هزار نفر کسانی داریم که بیکار هستند ، پس بنابراین ما باید هم به فکر بیکاران باشیم و هم اشتغال ناقص هایمان که به دنبال کار بیشتر هستند، اما دو مبحث با هم قاطی نشود، یک وقت سوال این است که چه کسانی فول شاغل هستند که اینجا مرز 44 ساعت است، یعنی کسانی که زیر 44 ساعت کار می کنند پارت تایم هستند، تمام وقت نیستند؛ اما یک وقت سوال این است که کار می کند یا نمی کند، مرز این که کار می کند یا کار نمی کند، یک ساعت است نه مرز تمام وقت بودن با کسی که کار می کند. اما جالب اینجاست که اگر تعداد کل کسانی را که کار می کنند از یک ساعت به بالا ، جمع بزنید تعدادشان می شود همان 24 میلیون نفری که به طور متوسط تمام وقت دارند کار می کنند یعنی 24 میلیون نفر آدم داریم که از یک ساعت و بیشتر دارند کار می کنند که متوسط کار آنها همان 44 ساعت قانون کار است که خیلی از آنها زیر 44 ساعت و خیلی از انها بیش از آن کار می کنند.
برخی از آمارهایی که مرکز آمار اعلام می کند برای جامعه ملموس نیست، مثلا نرخ تورم سالیانه در مردادماه توسط مرکز آمار 9.7 درصد و تورم نقطه ای 19.3 اعلام شد که با روند فعلی گرانی ها به نظر می رسد منطبق نیست، دلیل این مساله چیست؟
-وقتی یک عدد کلی را در نظر می گیرید امکان باور آن سخت است ولی وقتی که تمام جزئیات را بیان کنید موضوع متفاوت می شود، وقتی تورم نقطه ای مردادماه نسبت به سال قبل 19.3 درصد اعلام شده است، فکر می کنیم که هرجا می رویم و هرچه می خریم نباید بیش از 19 درصد گران شده باشد، ولی تورم میانگین افزایش موزون همه کالاها و خدمات مصرفی است.یک مثال دراین زمینه مربوط به اجاره است، کسانی که اجاره منزلشان را در مردادماه تمدید کرده اند به طور میانگین 30 درصد افزایش قیمت داشته اند، ولی اگر سراغ ریز این آمار برویم از صفر درصد رشد داریم تا 279 درصد؛یعنی کسانی داریم که هیچ افزایش قیمتی نداشته اند و کسانی داریم که تا 279درصد افزایش قیمت داشته اند ولی میانگین همه این ها 30 درصد است، آیا معنی این 30درصد آن است که هرکجا بروید 30 درصد افزایش در اجاره وجود دارد؛ نه یک جا ممکن است کمتر یا بیشتر باشد، مهمتر از آن سوال درمورد تورم است، آیا تورم اجاره همین 30 درصد است؟ تورم متوسط افزایش قیمت برای همه مردم است؛ همه مردم نیامده اند قراردادشان را تمدید بکنند، کسانی که تمدید کرده اند به طور میانگین 30 درصد رشد داشته اند ولی عده ای هم تمدید نکرده اند، مگر چند درصد مردم در تیرماه قرارداد اجاره شان را تمدید کرده اند، متوسط افزایش قیمت برای کسانی که تمدید کرده اند و تمدید نکرده اند در تهران می شود 10 درصد، یعنی تورم اجاره برای تهران دراین ماه 10 درصد است، حالا هیچ کسی این عدد را باور نمی کند.گویی ما گفته ایم که هرکسی برود تهران و خانه اجاره کند باید 10 درصد روی قیمت اجاره اش بیاید درحالی که معنایش این نیست، معنایش آن است که متوسط افزایش قیمت اجاره برای همه مردم اعم از کسانی که تمدید کرده اند و کسانی که تمدید نکرده اند 10 درصد است که برای کسانی که تمدید کرده اند 30 درصد است و کسانی که تمدید نکرده اند کمتر است.
کالاهای سرمایه ای مثل مسکن در محاسبه نرخ تورم چه نقشی دارند؟
-اگر بخواهم تعریف دقیق نرخ تورم را خدمت شما بگویم، متوسط رشد قیمت کلیه کالاها و خدمات مصرفی است..
پس کالاهای سرمایه ای مثل خودرو، مسکن و غیره در این محاسبه وجود ندارند؟
-دقیقا، بنابراین وقتی می گویند که تورم کالاها و خدمات مصرفی فلان رقم است، اولا متوسط افزایش قیمت همه کالاها و خدمات مصرفی است، ثانیا برای همه مردم است ، شهری و روستایی و بالاشهر و پایین شهر، بنابراین قیمت خرید و فروش ساختمان و خودرو و سکه و امثال این ها در محاسبه تورم به هیچ وجه نقشی ندارد، اما ما می دانیم وقتی دلار یا سکه قیمتش بالا می رود یا وقتی مسکن بالا می رود، افزایش قیمتی به کالاها و خدمات دیگر منتقل می شود، پس بنابراین این کالاهای سرمایه ای به طور غیرمستقیم موجب افزایش قیمت می شوند ولی خودشان مستقیم در محاسبه تورم نقشی ندارند، درحالی که بعضی می گویند علت این که اعداد و ارقام تورم فرق می کند، آن است که می آیند قیمت کالاها و خدمات را با ارز 4200 تومانی محاسبه می کنند، درحالی که اصلا هیچ ربطی ندارد، ما برای محاسبه تورم به حدود 75 هزار مغازه در سراسر کشور مراجعه می کنیم، 425هزار قیمت می گیریم، بعد این قیمتها را با ماه قبل از خودش و با سراسر کشور مقایسه می کنیم بعد این که این کالا و خدمات چنددرصد افزایش داشته و چند درصد از سبد مصرفی خانوار را تشکیل می دهد،این ها را جمع و تفریق و ضرب و تقسیم می کنیم و حاصلش می شود عدد تورم و اعلام می شود، این طور نیست که رقم تورم یک عددی است که یک نفر به ذهنش می رسد.
خوب چرا این ارقام برای مردم ملموس نیست؟
-سایت مرکز آمار توضیحات کاملی درباره این که تورم یعنی چه و این که چرا مردم عددی که برای تورم می گویند را باور نمی کنند، ارایه کرده است؛ درکشور ما سه عدد برای نرخ تورم اعلام می شود، یکی تورم ماهانه است، یعنی درصد افزایش متوسط قیمت های همه کالاها و خدمات مصرفی در همه نقاط ایران طی ماهی که گذشت ، حالا این عدد ماهانه چقدرباشد کم است و چقدر باشد زیاد یا شدید است، شما فکر می کنید تورم ماهانه چقدر باشد عمق و فشار آن زیاد است، معلوم است که اگربخواهید تورم ماهانه را به سالانه تبدیل کنید باید عدد آن ضربدر چیزی حدود 12 بشود، پس تورم ماهانه یک درصد معنایش آن است که اگر با همین سرعت قیمتها جلو برود در پایان سال این رقم به حدود 12 درصد می رسد ، پس تورم ماهیانه 5 درصد خیلی عدد بالایی است، پس رقم 5.2 که بانک مرکزی و مرکز آمار برای مرداد ماه اعلام کردند خیلی رقم بالایی است ، ما آخرین رقم تورم ماهیانه که در دولت دهم داشتیم رقم 5.1 درصد بود، سال گذشته متوسط تورم ماهیانه تقریبا 6دهم درصد بود، حالا این عدد 5.2 را با آن مقایسه کنید و ببینید چند برابر می شود، پس ما به درستی به مسئولان و سیاستگذاران و برنامه نویسان کشور اعلام کردیم که تورم ماه های تیر و مرداد بسیار شدید بود و نباید ادامه پیدا کند و ما هم نباید به انتظارات تورمی که وجود دارد دامن بزنیم.حالا برخی از مردم می گویند که تورم ماهانه را 5درصد اعلام کرده اند ؛ انگار هیچی نبود ، درحالی که اگر نرخ تورم سالانه 5درصد اعلام شده بود، این رقم پایین بود ولی تورم ماهیانه 5درصد خیلی رقم بالایی است، چرا که این شاخص وقتی که از 2 بالاتر برود یعنی تورم شدید است.مثل نرخ سود بانکی که اگر در ماه 2 درصد باشد در سال یعنی برای 12 ماه می شود 24 درصد(2 ضربدر 12ماه) تورم 5درصد در ماه یعنی اگر با همین فرمان جلو بروید درسال می شود 60 درصد ولی ما چه می دانیم که ماه بعد چه اتفاقی می افتد ، من نمی توانم بگویم که تورم ماهیانه 5درصد یعنی سالیانه 60 درصد ، اما برخی از مردم می گویند که شما بگو تورم 60 درصد است، درحالی که معنایش آن است که اگر با همین روند جلو برویم بعد از یک سال 60 درصد می شود.وقتی تورم ماهیانه 2درصد شد یعنی هشدار ولی وقتی 5 شد مانند آن است که آدم 5 متری درخیابان دیده اید، وقتی تورم ماهیانه 5درصد دریک کشور اعلام می شود یعنی ممکن است درسال 60 درصد اتفاق بیفتد و این رقم خیلی زیاد است اما کسی که نمی داند فکر می کند که این یعنی 5درصد سالیانه است و می گوید که 40 درصد هم بیشتر است درحالی که اینجا منظورش سالیانه است و منظور ما ماهیانه بوده است.
البته تورم ماهیانه ظاهرا معیار خوبی برای اعلام رقم تورم نیست چون یک کالا در یک ماه ممکن است بالا برود و در ماه دیگر نرود و..
-برای ارزیابی دولتها، تورم سالیانه یا متوسط 12 ماه را در مقایسه با 12 ماه قبل درنظر می گیرند و تورم امسال را با سال قبل مقایسه می کنند که عدد آن با تغییرات حتی شدید ماهانه خیلی راحت بالا و پایین نمی شود چون شما 24 ماه را مدنظر قرار داده اید که اگر فرض کنید 20 ماه قبل کشور خیلی مشکلی نداشته است، لذا این خودش را در عدد کلی کمتر نشان می دهد ما باید هم رقم ماهانه و هم سالانه و هم نقطه به نقطه را درنظر داشته باشیم.نقطه به نقطه می گوید که کالایی که در این ماه خریده اید اگر در ماه مشابه سال قبل می خریدید چقدر تفاوت کرده است که این رقم برای مرداد ماه 19.3 درصد به طور میانگین است که برای کالاهای خوراکی 26 درصد است، برای کالاهای بادوام حدود 39 درصد است ، این ها واقعیت های اقتصادی و کف بازار است که حاصل قیمت گرفتن از 75 هزار مغازه درسراسر کشور است.
درسایت مرکز آمار نرخ تورم سالیانه مرداد ماه 9.7 درصد اعلام شد که همین آمار برای بانک مرکزی 11.5 درصد است، جنابعالی استحضار دارید که این اختلاف 1.8 درصدی چقدر رقم بزرگی برای محاسبه نرخ تورم یک کشور است،چرا این اختلاف وجود دارد، آیا نحوه محاسبه ها فرق دارد؟
-ببینید! بانک مرکزی متوسط نرخ تورم را در 80 شهر بزرگ اعلام می کند و یک کار نمونه گیری است یعنی به همه مغازه ها مراجعه نمی شود، اما مرکز آمار دارد متوسط تورم کل کشور را محاسبه می کند ما 231 شهر و 626 روستا و 75هزار مغازه و 420هزار مظنه قیمت مبنای محاسبه مان است، پس باید تفاوت کند، چون کار آنها نمونه ای است، حتی اگر هر دوی آنها قرار بود شهرهای بزرگ را محاسبه کنند، باز چون رقم بانک مرکزی نمونه گیری است رقم هایش متفاوت می بود ولی آن رقم برای شهرهای بزرگ ایران و رقم ما برای کل ایران است اعم از شهرهای بزرگ، کوچک و متوسط ؛ ضمن این که مقداری هم اعداد و ارقام و وزنهای کالاها و خدمات با یکدیگر فرق دارد بنابراین هیچ زمان توقع نداشته باشید این دو رقم مثل هم باشند.
تهیه وتنظیم: حسین بردبار