کافی است به تقاضاهای رفراندوم بنگرید، یک بار هم نشده که یکی از
اینهایی که مدام تقاضای رفراندوم می نمایند توضیح بدهد که این رفراندومی که مطرح
می کند چه مشکلی از مشکلات مردم را می تواند حل کند.
معمولا رفراندوم برای مساله ای باید مطرح شود که با تحول اساسی در زندگی مردم
رابطه مستقیم دارد و رجال سیاست می خواهند تصمیمی بگیرند که می تواند در زندگی
آنها دگرگونی ایجاد کند.
معمولا هم رفراندوم باید برای یک موضوع خاص و یا چند موضوع مشخص بصورت مجزا برگزار
شود.
برخی رجال این روزها مدعی هستند که مثلا مردم موافق گرانی سوخت در ایران هستند.
برخی دیگر هم مدعی هستند که مثلا موافق انحصار ورود خودرو و گرانی آن تا سطح مشابه
دیگر کشورها می باشند.
برخی دیگر مثلا مدعی هستند که مردم موافق حذف یارانه می باشند.
پس از چهل سال از تجربه و خطا برخی هنوز در مورد سیاست ارزی و پولی
کشور تصمیم نظریه های سابق را ارائه می دهند و اصرار دارند که مثلا یک رقم دولتی
ویک رقم بازار آزاد باشد.
برخی مدعی هستند که مردم موافق اصلا طرح ترافیک و یا طرح زوج و فرد در
شهرها می باشند.
همه رجال هم باور دارند که آنها بخوبی مردم را درک می کنند و خود
نماینده مردم هستند ومردم همان که می گویند را فقط قبول دارند نه حرف رقبای سیاسی
شان.
برخی دیگر….
خوب یک بار هم که شده بیایید و سیاست بازی را کنار بگذاریم و یک
رفراندوم در مورد خواسته های واقعی مردم برگزار کنیم و ببینیم ایا مثلا واقعا مردم
قبول دارند با همین حقوق هایی که دریافت می کنند سوخت سهمیه بندی ویا چند نرخی و
یا گران شود یا نه؟
یا مثلا مردم قبول دارند که واردات خودرو متوقف شود و یا مافیاهای
خودرو سازی به کار خود ادامه دهند یا نه؟
یا مثلا مردم چیزی به نام صنعت داخلی خودرو وانحصاری بودن آن را قبول
دارند یا نه؟
یا مثلا مردم اصلا قبول دارند یارانه های پولی را دریافت نکنند و
یارانه های کالایی مانند قبل به دست آنها برسد یا نه؟
آیا مردم با سیاست های پولی و یا اقتصادی کشور موافق هستند؟
همانگونه که در بسیاری از کشورهای جهان قیمت سوخت بالاتر از ایران است
حقوق کارمندان نیز بالاتر است و قیمت خودروها نیز با حقوق ها همخوانی دارند و
خودروهایی به دست مردم می رسد که مصرف سوخت بسیار پایینی دارد.
همانگونه که در بسیاری از کشورها بحث بهره های بسیار کم در بانک ها و
یا حتی عدم وجود بهره مطرح است تورم هم در این کشورها صفر است نه اینکه ارزش پول
ملی طی یک سال چند برابر کم شود.
اگر بنا باشد ایران را با دیگر کشورها مقایسه کنیم باید همه چیز را با
هم مقایسه کنیم نه اینکه هر کدام به نفع اهدافمان هست را مقایسه کنیم.
بدیهی است آنکه حقوق زیر خط فقر دریافت نمی کند به هیچ وجه درک نمی
کند که مثلا اگر قیمت سوخت افزایش یابد چه فشاری به مردم وارد می شود.
تعدادی پولدار و قاچاقچی را بهانه می کنند تا بگویند چون اینها از
یارانه های بنزین سوء استفاده می کنند قیمت سوخت باید بالا برود.
خوب چرا راهکارهایی برای مقابله جدی و عملی با این قاچاقچیان تدوین
نمی کنیم؟
آیا با افزایش قیمت سوخت پولدارها و قاچاقچی ها بیشتر تحت فشار قرار
می گیرند یا آنهایی که هزینه حمل و نقلش ماهانه شان بالا می رود ولی حقوقشان تغییر
نمی کند؟
آیا به این مساله فکر نمی شود که با افزایش قیمت سوخت قیمت حمل و نقل
بار هم افزایش می یابد و قیمت کالا هم گران می شود؟
آیا می توان به مردم اطمینان داد قیمت ها افزایش پیدا نمی کند؟
اگر درست است، همین الأن که بانک مرکزی توانسته دلار را روی ده یا
یازده هزار تومان نگاه دارد چرا کاری نمی کنند قیمت ارزاق که بر اساس دلار پانزده
تا بیست هزار تومان محاسبه شده پایین بیاید.
بحث بنده اینجا روی ماشین و یخچال و گاز و تلوزیون و… کالای خارجی
نیست، بلکه مثلا میوه و سبزی و گوشت و مرغ و برنج وروغن ولبنیات و… که کالای داخلی
است می باشد، کالایی که علیرغم پایین آمدن قیمت ارز روز به روز بالا می رود است
ومعلوم نیست کاسبکاران با دلار چند تومنی برای مردم اینها را فاکتور می کنند.
آیا اگر احتکار در اقتصاد ما وجود نداشت باز هم می شد چنین کاری کرد؟
قبلا که مطرح می کردند اگر قیمت کالا بالا نرود آنوقت چون در کشورهای
همسایه گران تر است قاچاق می شود.
حالا چه؟
دلار در بازار آزاد حدود 10 هزار تومان است . یک مثال بزنیم که مشخص شود مردم چوب دو سر طلا شده اند.
زمانی که قیمت دلار سه هزار و پانصد تومان بود یک شیشه آب کوچک (رسما)
سیصد و پنجاه تومان بود یعنی ده سنت، دلار که رسید به 15 هزار تومان قیمت این شیشه
آب شد 1500 تومان با اینکه همه چیز اش از داخل کشور بود و هیچ چیز اش وارداتی
نبود، بعد بهانه کردند که امکان تولید درب شیشه آب ها در داخل نیست و به این دلیل
آب گران شده و اگر به قیمت نباشد همین آب قاچاق می شود خارج.
معلوم نیست که چگونه می توانند ملیون ها لیتر شیشه آب را به خارج
قاچاق کنند و هیچ کس نبیند، حال بماند.
حالا که قیمت دلار شده ده هزار تومان هنوز شیشه آب هزار و پانصد تومان
است، یعنی شده پانزده سنت.
یعنی شهروند ایرانی نه فقط کالا را ریالی بالاتر باید بخرد بلکه دلاری
هم باید بالاتر بخرد.
انصاف کجا رفته.
این نمونه را مطرح کردم چون گویند مشت نمونه خروار، همین مورد در مورد
همه کالاهای موجود در بازار ایران صدق می کند.
یعنی ایرانی ها مجبور شده اند هم کالا را ریالی گرانتر بخرند و هم
دلاری.
خوب اگر قبلا می شد این آب را به خارج قاچاق کرد چرا راه باز نمی شود
که همین آب از خارج به ایران قاچاق شود تا تعادل قیمتی برقرار گردد.
به عنوان مثال بگویم یکی از راهکارهایی که بانک مرکزی برای ایجاد
تعادل در بازار استفاده کرد آزاد کردن ورود ارز و طلا به کشور بود، موردی می توان
گفت یکی از مهم ترین تصمیمات صحیح بود و منجر به تعادل قیمت ارز و طلا در کشور شد
وانصافا باید این تصمیم را تحسین کرد.
قبل از آن وقتی بحث ورود آزاد ارز و طلا به کشور مطرح می شد بسیاری
انتقاد می کردند و اظهار می داشتند که در همه کشورهای دنیا ورود ارز و طلا محدودیت
دارد، وقتی هم برخی میگفتند که خوب عزیزان هر کشوری بر اساس منافع خاص خودش باید
تصمیم بگیرد می گفتند استغفر الله کفر می گویند و میخواهند کاری کنید که به ما
تهمت پولشویی بزنند.
حالا چی شد؟
آخر یکی نیست بگوید چیه مملکت ما مثل دیگر کشورها است که بخواهیم خود
را با آنها مقایسه کنیم، هر کشوری برای شرایط و منافع خود باید تصمیم بگیرد نه طبق
خواسته و دستور العمل دیگران.
خوب چرا مثلا ورود دیگر کالاها مانند ماشین یا گوشی تلفن همراه یا آب
و گوشت و روغن و برنج و مرغ و… به کشور آزاد نشود و از خروج کالای اساسی از کشور
ممانعت به عمل نیاید؟
چرا فقط رفراندوم باید برای اهداف سیاسی باشد؟