۴ راهکار مشخص برای مقابله با تحریم فروش نفت
نبض نفت- حبیب الله ظفریان کارشناس انرژی در یادداشتی که برای خبرنگاران نوشت، به موضوع قوی شدن اقتصاد در حوزه انرژی پرداخت:
"ملّت عزیز ایران باید همّتشان این باشد که قوی بشوند. تنها راه در پیش پای ملّت ایران عبارت است از قوی شدن؛ باید تلاش کنیم قوی بشویم". اینها جملاتی است که رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه تهران پس از ترور شهید سلیمانی به عنوان راهبرد ملت ایران در آینده ترسیم کردند. از آنجا که تعبیر "قوی شدن" عمدتا بر روی نقاط آسیبپذیر کشور متمرکز است، لازم است این راهبرد در بخشهای مختلف کشور تبیین شده و متناسب با آن اقداماتی در دستور کار قرار گیرد. یکی از بخشهای مهم کشور که همواره برای آمریکا یکی از گزینههای تحریم و اعمال فشار بوده و در طول تحریمها نیز آسیبپذیری آن به اثبات رسیده است؛ حوزه تجارت انرژی و به طور خاص فروش نفت است. در ادامه با ذکر چند نکته، "قوی شدن" کشور در این موضوع بررسی و پیشنهاداتی برای آن ارائه میشود:
1- تجربه دو دوره تحریم شدن خرید نفت ایران (سال 91 و 97)، غلط بودن نظریه رایج در بین مسئولین کشور، مبنی بر اینکه صادرات نفت ایران تحریمناپذیر است را به اثبات رساند. نفت ایران به دو دلیل امکان تحریم شدن دارد: اولا، جایگزین پذیر است و کشورهای واردکننده نفت از ایران می توانند نیاز خود را از دیگر کشورها تامین کنند. ثانیا، شناسایی نفت ایران برای آمریکا تا حد زیادی امکان پذیر است. از این رو فروش نفت کاملا امکان تحریم شدن دارد. بنابراین اولین و مهمترین نکته برای قوی شدن در حوزه تجارت انرژی آن است که این مساله توسط مسئولین ارشد کشور پذیرفته شود که در بلندمدت، فروش نفت "تحریمپذیر" است و بنابراین فروش نفت "مهمترین نقطه آسیبپذیر" کشور است. البته این سخن بدان معنا نیست که فروش نفت بایستی به کلی رها شود؛ کما اینکه فروش نفت به کشورهایی نظیر چین به عنوان متحدان راهبردی بایستی همچنان در دستور کار قرار گیرد؛ بلکه بدین معناست که کشور نباید ساختار اقتصاد خود را متکی بر نفت بنا کند.
2- حداقلیترین و محتاطانهترین نتیجه گیری از نکته اول آنست که درآمدهای ریالی دولت (بودجه) و درآمدهای ارزی (تامین کالاهای اساسی) نباید به نفت وابستگی داشته باشد؛ چرا که با تحریم نفت، این درآمدها کاهش یافته و کشور در بخشهای حساس اقتصادی خود با مشکل برخورد میکند. راه حل در اینجا افزایش درآمدهای مالیاتی از طریق کاهش فرارهای مالیاتی، کاهش و حذف معافیتهای مالیاتی و ایجاد پایههای مالیاتی جدید است. مقایسه نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در ایران با کشورهای توسعه یافته و حتی توسعه نیافته نظیر پاکستان، نشان دهنده آنست که امکان اخذ مالیات برای تامین بودجه کشور کاملا وجود دارد.
3- دومین نتیجه گیری از نکته اول لزوم "بازمعماری تجارت انرژی کشور" در آینده پیش رو است، به گونهای که با فرض وجود و بقای تحریمها طراحی شده و در برابر تهدیدات مقاوم باشد. از این منظر دو رویکرد مهم در حوزه انرژی کشور بایستی پیگیری شود:
الف- پالایش عمده نفت خام در داخل و فروش فرآوردههای نفتی به جای نفت؛ عمدتا به کشورهای منطقه: فروش فرآوردههای نفتی به دلیل خردتر بودن محمولهها و به تبع تراکنشهای مالی مربوط به آن، روشهای حمل و نقل متنوع تر به ویژه از خشکی و خریداران بسیار زیاد (برخلاف نفت که مشتری آن فقط پالایشگاهها هستند) امکان تحریم بسیار کمتری نسبت به نفت دارد.
ب- تجارت گاز به روش خط لوله به کشورهای منطقه: صادرات/واردات گاز به دلیل ساختار منطقهای بازار گاز، عدم امکان جایگزینی برای کشور واردکننده، بلندمدت بودن قراردادها (20-30 ساله) و مصرف گاز در مصارف دارای حساسیت بیشتر از جمله گرمایش بخش خانگی و تولید برق، تحریمپذیری بسیار کمی دارد. تجربه موفق کشور در عدم تحریم صادرات گاز ایران به ترکیه و عراق نیز موید این موضوع است. تجارت گاز با کشورهای منطقه علاوه بر درآمد پایدار اقتصادی، موجب تقویت پیوندهای ایران با کشورهای منطقه شده و در بلندمدت قدرت سیاسی کشور ار نیز افزایش میدهد.
4- نکته مهم دیگر در حوزه انرژی برای مقاوم کردن این حوزه، نحوه استفاده از درآمدهای حاصل از فروش حاملهای انرژی است. همانطور که گفته شد وابستگی بودجه به نفت بایستی قطع شود و دولت درآمد خود را از خود اقتصاد (مالیات) کسب کند. اما آیا این موضوع به این معنی است که درآمدهای حاصل از فروش حاملهای انرژی برای کشور مضر است؟ پاسخ منفی است. انرژی مزیت کشور ماست و کشور باید هم از درآمدهای حاصل از آن و هم از قدرت سیاسی ناشی از تجارت آن منتفع شود. به تعبیر دیگر اصل کسب درآمد از این طریق، محل اشکال نیست؛ بلکه چگونگی استفاده از درآمدهای حاصل از انرژی محل بحث است. در مورد چگونگی استفاده از درآمدهای حاصل از فروش حاملهای انرژی نظیر نفت خام، گاز طبیعی و فرآوردههای نفتی باید گفت در هر صورت این درآمدها نباید مستقیما و به صورت ریال وارد اقتصاد کشور شوند، چرا که تبعاتی نظیر بیماری هلندی را در پی خواهند داشت. از این رو دو راهبرد کلی برای استفاده از این درآمدها وجود خواهد داشت: الف- ذخیره کردن این منابع در صندوق های ملی (الگوی استفاده شده توسط نروژ). ب- استفاده از این درآمدهای دلاری در پروژههای زیرساختی کشور که عمدتا هزینههای دلاری دارند؛ نظیر ساخت پالایشگاه، ساخت جاده تزاتزیتی و پایانههای مرزی، توسعه بنادر کشور، خرید کشتی و غیره.