/
۱۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۶:۵۶

چرا با وجود کاهش صادرات نفت، اقتصاد ایران هنوز «شدیداً نفتی» است؟

چرا با وجود کاهش شدید صادرات نفت خام، اقتصاد ایران هنوز هم «شدیداً نفتی» به شمار می رود؟
کد خبر : ۲۶۳۸۱

نبض نفت - از ابتدای دهۀ 90 شمسی، در پی‌آمد تشدید تحریم‌ها، صادرات نفت ایران کاهش چشمگیری داشت، چنان که از حدود 2.5میلیون بشکه در روز، اکنون به حدود 300هزار بشکه تنزّل یافته است. با این حساب سهم صادرات نفت از کل تولید ناخالص داخلی (GDP) تنها ظرف کمتر از یک دهه یعنی طی 2012 تاکنون، از حدود 10درصد (یعنی 55به حدود 550 میلیارد دلار)، به حدود 1.5درصد (یعنی 7به حدود 450میلیارد دلار) رسیده، و سهم درآمدهای نفتی از بودجۀ عمومی نیز از 32 درصد (یعنی 57 از 177 هزار میلیارد تومان) به 5.4درصد (یعنی 27هزارمیلیاردتومان بر اساس فروش 300هزار بشکه؛ به 500هزار میلیارد تومان بودجۀ عمومی با کسر اضافه برآورد فروش نفتِ سال بعد) کاهش یافته است.

این شرایط سبب شده، بخش کوچکی از تولید ناخالص داخلی و نیز منابع بودجۀ دولت، به صادرات نفت متکی باشد. با این شرایط، پرسشی اساسی مطرح می‌شود: «چرا هنوز هم کارشناسان اقتصاد ایران را نفتی می‌دانند؟ آیا این نفتی بودن، و این سطح آسیب‌پذیری اقتصاد ایران در برابر تکانه‌ها و تحریم‌ها، که زندگی همۀ مردم ایران را متأثر کرده، تنها به دلیل آن سهم اندک نفت در اقتصاد ایران است»؟!

پاسخ این است: البته که خیر، به دو دلیل:

اولاً تحریم‌ها تنها بخش نفتی را هدف نگرفته، بلکه در بخش مالی نیز هرگونه مبادلۀ ارز در درگاه‌های خارجی اقتصاد ایران ــ که از دیرباز، به‌شکل تعاملیِ منفعلانه یا اصطلاحاً «برون‌زا» چیده شده (حتی در بخش غذا و دارو) ــ بسیار دشوار شده است. بنابراین بخش قابل توجهی از تأثیر تحریم‌ها، تجارت غیرنفتی را هدف گرفته است. شاید بپرسید «اقتصاد ایران چطور برون‌زاست»؟ به عنوان یک شاخص از زبان وزیر محترم اقتصاد به این پرسش اینگونه پاسخ می‌دهیم:

«85درصد کالاهای وارداتی به کشور کالاهای سرمایه ای، کالاهای واسطه ای و مواد اولیه است که اگر روان وارد شود به این معناست که در حال تقویت ماشین تولید کشور هستیم».

آمار فوق به معنای وابستگی بسیار شدید تولید داخل به اقلام وارداتی است. این موضوع ما را به نکتۀ دیگری رهنمون می‌سازد:

دلیل دوم و مهمتر این است که اثرات وابستگی به نفت تنها به همان بخش اندک منحصر نمی‌شود، بلکه بخش قابل‌توجهی از چرخۀ تولید داخل ـ از نهاده‌های کشاورزی، تا کالاهای واسطه‌ای و مواد اولیه در صنعت و تا چرخش کار در بخش بزرگی از خدمات ـ به این بستگی دارد که ارز حاصل از فروش نفت سالانه چند بار در این بخش‌ها گردش کند، و چرخ تولید را به حرکت درآورد.

اشتباه راهبردی دولت

همه می‌دانند که دولت، چه از حیث سیاسی و چه از حیث راهبردی، همان «گفتمان نگاهِ تعاملیِ منهزم شده در گفتمان دنیا» را می‌پسندد، در حالی که صبغۀ «مقاومت سیاسیِ» ما در روابط خارجی ـ که موجد تحریم‌ها شده است ـ «نگاه مستقل درون‌زا و برون‌نگر و متعامل» است.

حالا با یک پارادوکس مواجهیم، یا باید دست از هویت نظام برداشت، یا اقتصاد را نیز با سیاست نظام هماهنگ کرد.

با توجه به اینکه فروش نفت ایران کاهش یافته و توان تأمین ارز را از اقتصاد ایران گرفته است، با کمی تدبیر می‌توان با تمهیداتی ـ از جمله پیمان‌های دو و چندجانبه، دیپلماسی اقتصادی فعال، رونق تولید درون‌زا، توجه به تولیدات دانش‌پایه، استفاده از فرصت‌های بالقوه مانند کشاورزی و پتروشیمی و سایر ظرفیت‌های داخلی، و استفاده از ظرفیت همسایگی با 15 کشور و جز اینها، امکان تولید داخلی و صادرات مناسب را فراهم نماییم، تا «تولید جایگزین نفت» امکان‌پذیر شود. باید تمهیداتی اندیشید که طی بلندمدت ـ احتمالاً چیزی حدود دو دهه ـ کل اقتصاد ایران زیرساخت‌های خود را با شرایط «درون‌زای عاری از نفت» تنظیم و بازسازی کند.

اما دولت ـ با توجه به همان نقص گفتمانی که ذکر آن رفت ـ به‌جای توجه به تقویت توان داخلی، در پی حل‌و‌فصل پارداوکس لاینحل ایدئولوژیک با قدرتمندان و زرسالارانِ دنیا و همچنین فشار داخلی به گفتمان استقلال‎‌طلبانۀ داخلی است؛ همان رویکردی که در بارزترین نمونه برجام را رقم زد. با این نگاه، هم فروش نفت از دست خواهد رفت و هم بخش‌های دیگر اقتصادی لطمۀ جدی خواهند دید؛ چنان‌که تاکنون نیز چنین بوده است.

مطالب پیشنهادی
منتخب سردبیر