احتمال تبانی بنسلمان و ترامپ برای سقوط بهای نفت و فشار بر ایران
نبض نفت-در بحبوحه اپیدمی ویروس کرونا در سطح جهان و تبعات سهمگین آن در همه زمینهها که رفته رفته میرود تا نظم جهانی دیگری درافکند، عربستان جنگی نفتی را از یک ماه پیش به راه انداخته که پیامدهای اقتصادی کرونا را مضاعف کرده است. این دومین جنگ نفتی است که عربستان به راه میاندازد؛ اما به دو شیوه کاملا متفاوت. جنگ نخست را ملک فیصل در سال 1973 در اعتراض به کمکهای تسلیحاتی آمریکا و غرب به اسرائیل در حمله به مصر آغاز کرد و شیر نفت خود را بست و به تبع آن نیز کشورهای عربی صادرات نفت خود به غرب قطع کردند. اما امروز عربستان به شیوهای کاملا متفاوت جنگ نفتی دوم را آغاز کرده است؛ به گونهای که شیرهای نفتی خود را کاملا باز گذاشته و حداکثر توان تولید خود رابه کار گرفته است؛ تا جایی که دیگر تولید و صادرات طلای سیاه برای کشورها از حیز انتفاع اقتصادی افتاده است.
تفاوت دیگر جنگ نفتی دوم در این است که هنوز انگیزه آن کاملا هویدا نیست. عدهای این جنگ را نتیجه تبانی ترامپ و بنسلمان برای تنبیه تزار روسی و فشار مضاعفتر بر ایران و ونزوئلا میدانند و آن را به دور از انگیزههای انتخاباتی ترامپ و مساله کاهش قیمت بنزین در آمریکا نمیدانند. اما عدهای دیگر از جمله حمد بن جاسم نخست وزیر سابق قطر آن را برآیند هماهنگی عربستان و روسیه علیه آمریکا و برای خارج کردن شرکتهای نفت شیل (صخرهای) از رقابت ارزیابی کرده و از این منظر آن را دارای نتایجی مثبت در درازمدت تلقی میکنند. البته طیف دوم، انگیزههای دیگری را نیز دخیل میدانند.
حالا که دونالد ترامپ از تبعات سنگین این جنگ نفتی بر اقتصاد آمریکا به ستوه آمده است و تهدید به وضع عوارض بر واردات نفت کرده و حتی برخی سناتورها نیز عربستان را به خارج ساختن نیروهای آمریکایی از این کشور تهدید میکنند، طیف نخست اینگونه مواضع تند کاخ سفید را توجیه میکنند که ترامپ تصور نمیکرد تبعات این جنگ این چنین دامن خود آمریکا را بگیرد.
به هر حال، فارغ از صحت و سقم دلایل دو طیف که هر کدام قابل نقد و تجریح است، واقعیت اما این است که آنچه رخ داده بیشتر پرده از سبک جدید سیاستورزی در وجه داخلی و خارجی عربستان بر میدارد که هیچ سنخیتی با سیاستورزی محافظهکارانه و کدخدامنشانه هشت دهه گذشته ندارد. این سبک جدید که محمد بن سلمان در پیش گرفته، بیشتر از هر چیز برونداد رفتارها و خلقیات خاص وی است که دو مشخصه انتقامی و انفعالی دارد و خروجی آن نیز تصمیماتی خلق الساعه و آنی است؛ در بعد داخلی به عنوان مثال در بازداشتهای عجیب و غریب شاهزادگان نمود دارد و در بعد خارجی در مثل همین راهاندازی جنگ نفتی؛ که در حقیقت نوعی واکنش خشمگینانه به مخالفت پوتین با کاهش قابل توجه تولید نفت است. همین مساله از بن سلمان شخصیتی پیشبینی ناپذیر ساخته که تصمیماتی متهورانه صرف نظر از عواقب آن میگیرد که اگر وی تا زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر آینده تاج پادشاهی بر سر ننهد و جو بایدن رئیس جمهور آمریکا شود، احتمال این که واشنگتن به حمایت خود از وی پایان دهد، جدی خواهد بود.
فعلا این جنگ نفتی همه طرفها را متضرر ساخته، از خود عربستان گرفته که روزانه 300 میلیون دلار زیان میبیند و سهام شرکت نفتی آرامکو افت شدیدی کرده است؛ تا آمریکا که اقتصاد آن را در این شرایط سخت کرونایی تحت تاثیر قرار داده و کمپانیهای نفتی آن در وضعیت ورشستگی قرار گرفته؛ و روسیه که روزانه نزدیک به 150 میلیون دلار خسارت میبیند و میرود تا آرزوهای پوتین را که اخیرا با اصلاح قانون اساسی میخواهد رئیس جمهوری مادام العمر شود، نقش بر آب کند و ایران که در شرایط تحریم و وضعیت اقتصادی شکننده، آسیبهای جدی از سقوط قیمت نفت میبیند.
محمد بن سلمان تصور میکرد همچنان که تهدیدات نفتی کشورش در گذشته، روسیه را به عقبنشینی واداشت، این جنگ نفتی نیز چنین کارکردی خواهد داشت، اما پوتین فعلا مقاومت کرده؛ هر چند برای توافق عجله دارد.
قرار است روز پنجشنبه آتی نشست اوپک پلاس با میزبانی عربستان و از طریق ویدیو کنفرانس برگزار شود، به نظر نگارنده به احتمال زیاد در این نشست توافقی حاصل شود؛ اما فعلا مشخص نیست صرفا یک آتش بس خواهد بود یا پیمان صلح. البته اگر آمریکا نیز به کاهش تولید خود روی نیاورد، بعید است این توافق احتمالی در درازمدت دوام آورد.
آنچه حصول توافقی هر چند موقت را محتملتر میکند، جدا از زیانهای سهمگین این جنگ، نگرانی خود بن سلمان از پیامدهای سیاسی آن با توجه به فشارهای فزاینده آمریکاست که میتواند آینده سیاسی او را که در صرافت نشستن بر کرسی پادشاهی است، تحت الشعاع خود قرار دهد. در آن سو نیز پوتین بیش از این تاب تحمل زیانهای این جنگ را ندارد و به دنبال یک توافق است. فعلا باید منتظر ماند و دید دومین جنگ نفتی عربستان روز پنجشنبه چه سرنوشتی پیدا میکند.
منبع: دیپلماسی ایرانی