چین؛ تهدید یا پنجره فرصتها؟!
چینیها با حدود 27000 میلیارد دلار تولید ناخالص ملی بر پایه قدرت خرید در برابر امریکایی قرار گرفتهاند که دیگر تنها 21000میلیارد دلار توان اقتصادی دارد. ضمن آنکه بخش عمدهای از تجارت آمریکا با چاپ دلار بدون پشتوانه در حال سپری شدن است (به همین دلیل این کشور تقریبا برابر تولید ناخالص خود بدهی بانکی دارد. )، در حالیکه چین با کار و تلاش و صادرات بیشتر راه اقتصادی خود را ادامه میدهد.
باید پذیرفت چین به عنوان ابرقدرت اقتصادی، نظامی دیگر از شرق طلوع کرده و جهان تک قطبی پس از فروپاشی شوروی را تغییر داده است. همان قدرتی که روزگاری رهبرانش رشد و داشتن توانمندیهای اقتصادی، مالی و فناوری، را راه واقعی مبارزه با امپریالیسم میدانستند؛ اکنون با حدود 2200 میلیارد دلار صادرات گوی سبقت را از همه کشورها ربوده است.
در این میان ایران به عنوان تنها کشوری که در تمام سالهای گذشته در برابر زیاده خواهیهای منطقه ای آمریکا و همپیمانانش در افغانستان، آمریکا، سوریه، لبنان ایستاده است، به دنبال برقراری روابط راهبردی و عقد قرارداد برنامه جامع همکاریهای 25 ساله با جمهوری خلق چین است. همکاری که در بخشهای مختلف اقتصادی، تجاری، فرهنگی و انسانی، سیاسی، اجرایی، قضایی، دفاعی، منطقهای و بینالمللی، پایهگذاری شده است.
موضوعی که از سوی بسیاری از کارشناسان و صاحب نظران داخلی و خارجی و به دلیل اهمیت بالای قدرت و موقعیت منحصربه فرد هر دو کشور، مورد توجه واقع شده است.
باید توجه داشت، طرح این برنامه همکاری از اوایل امضای برجام مورد توجه واقع شد. در سفر سال 1394" شی جین پینگ" رییس جمهوری خلق چین به تهران و در کنار طرح خط ریلی ابریشم مورد تأکید واقع شد. در ادامه و در مرداد 1398 "علی لاریجانی " رییس وقت مجلس دهم اعلام کرد که تدوین پیشنویس این برنامه همکاری صورت پذیرفته است. پس از آن و در همان سال پیشنویس اولیه و مورد نظر ایران برای بررسی به پکن ارایه شد.
سپس با در نظر گرفتن نقطه نظرات دولت چین ،در چهارم تیرماه گذشته این سند همکاری در 9 بند و 3 ضمیمه ، در دولت مورد تصویب واقع شد لذا قرار است مذاکرات نهایی میان تهران و پکن در آینده نزدیک انجام شود تا پس از تفاهم و توافق نهایی، مراحل قانونی تصویب در پایتختهای دو کشور صورت پذیرد.
واقعیت آن است که ایران و چین به عنوان دو تمدن کهن شرق، از دیرباز روابط سنتی بسیار خوبی با هم داشتهاند. راه ابریشم نماد مشخص این همکاریهای تجاری و اقتصادی بوده است. هم اکنون نیز در کنار چین، ایران با در اختیار داشتن موقعیت جغرافیایی بینظیر در قلب خاورمیانه و تسلط بر شاهراه انرژی جهان و نیز حضور در چهار راه ارتباطی چند قاره، داشتن انبوه ذخایر انرژی و معدنی، توان بالای نیروی انسانی تحصیل کرده و کارآمد، در اختیار داشتن توان حدود 50میلیارد دلار ظرفیت فنی مهندسی توسط شرکتها و پیمانکاران داخلی خود (به گفته محمد رضا نعمت زاده وزیر سابق صمت)، ظرفیتهای بالای تولید در کشاورزی و صنعت و قرارداشتن در مرکز منطقهایی با بازار مصرف حدود 500 میلیون نفری، میتواند شریک راهبردی بسیار مهمی برای هر قدرت جهانی باشد. لیکن به دلیل وجود چالشهای زیاد میان ایران و امریکا و ادامه زیاده خواهیها و بی قانونیهای این کشور (مانند خروج از یک معاهده بین المللی مهم به نام برجام)، همچنین بی ارادگی و عدم استقلال کافی در میان اروپاییها برای برقراری رابطه پایدار با ایران، قطعا این حق طبیعی ایران است تا با نگاه واقعبینانه تؤام با زکاوت از ظرفیتهای قدرت های نوظهوری مانند چین بهره ببرد.
در این میان شاهدیم انبوه حملات بی پایه و اساس رسانهای و تبلیغاتی بر این قرارداد، از سوی عموما اپوزوسیون برانداز خارج از کشور و با حمایت دولت امریکا و برخی هپیمانان منطقهایی، صورت میپذیرد. طرح شایعات بیاساسی مانند تکرار قرارداد استعماری ترکمنچای ،فروخته شدن جزایر جنوبی ایران و ...تنها بخشی از این سو تبلیغات است که بر موج احساسات بدون علم عده ایی سوار شده است. در حالیکه در هیچ کجای این برنامه جامع 25 ساله ذره ایی به این توهمات اشاره ایی هم نشده است.
باید گفت اتفاقا هر چقدر دامنه این تبلیغات رسانهایی بخصوص در فضای بدون چارچوب مجازی گسترش مییابد، باید به اهمیت این قرارداد و نگرانی دشمنان این کشور و تحریم کنندگان آن پی ببریم، زیرا با اتصال با برنامه ایران به بزرگترین اقتصاد جهان، تحریمهای امریکا و فشارهای آن شکسته خواهد شد و در عین حال پنجره فرصتهای اقتصادی و سرمایه گذاری و نیز بازار بزرگ چین برروی اقتصاد ایران بیشتر گشوده خواهد شد.
در عین حال یافتن یک مشتری همیشگی برای نفت ایران، امکان سرمایهگذاری بیش از 400 میلیارد دلاری در بخشهای مختلف انرژی ،صنعتی و زیر ساختهای کشور همراه با انتقال فنآوری، قرار گرفتن در مسیر اصلی خط آهن ریلی ابریشم که خود موجب باز شدن درهای همکاریهای بیشتر ایران با 60 کشور مهم جهان خواهد شد؛ همه و همه از مزایای این همکاری بلند مدت خواهد بود.
از سویی باید توجه داشته باشیم همکاریهای راهبردی با یک قدرت مهم، قدرت بقا و چانه زنی ما را برای تأمین منافع ملیمان با سایر بازیگران مهم دیگر فراهم میکند. به عنوان مثال در حالیکه هنوز قراردادی با چین امضا نشده است، شاهدیم هندیها که در اثر فشارهای امریکا از توسعه همکاری ونیز انجام تعهداتشات با ایران بخصوص در چابهار سر باز میزدند ،بسرعت در حال تغییر مواضع خود هستند. همین موضوع را میتوان به کشورهای غربی سوق داد و آنها را مجبور کرد نگاهشان را تغییر دهند و منافع ملی ایران را در نظر بگیرند. قطعاً در این شرایط توازن خوبی در عرصه بینالمللی برای کشورمان فراهم میشود. همچنین قابل ذکر است که در این برنامه همکاری، هیچگونه تضمینی برای ادامه همیشگی و قطعی وجود ندارد و این به معنای آن است که هر زمان احساس کردیم منافع ملی کشور تأمین نمیشود میتوانیم آنرا فسخ کنیم زیرا پریدن از دیوار چین برای سیمرغ ایرانی کار چندان سختی نخواهد بود.