ما توانستیم
مجید حبیبی در گپوگفتی از سختیها و پیچیدگیهای توسعه میدان آذر میگوید و تأکید میکند امروز میدان آذر از منظر توسعه، مدیریت مخزن و بهرهبرداری نسبت به میدان مجاور (البدره) با تمام نامهای بزرگی که در توسعه آن مشارکت داشتهاند، هیچ نقطه ضعفی ندارد و چهبسا در برخی جهات بهتر هم عمل شده است. او به توانمندیهای داخلی در اجرای عملیات حفاری، عملیات شکافت اسیدی، تولید و نصب انواع پکر (packer) و... اشاره میکند و معتقد است حتی در شرایط تحریم، تأمین منابع مالی طرحها و پروژههای صنعت نفت امکانپذیر است. تأکیدش بر «توانستن» ترغیبم میکند از او بپرسم با این تفاسیر، اگر تحریم رفع شود و برای تصمیمگیری درباره اینکه یک طرح توسعه را به تنهایی یا با مشارکت خارجیها انجام دهید مختار باشید، انتخابتان چه خواهد بود؟ پاسخش خواندنی است.
در حالی که کمتر از ۲۴ ساعت دیگر، طرح توسعه میدان آذر به بهرهبرداری میرسد، مرور گفتهها و ناگفتههایی از این طرح، خالی از لطف نیست:
تا پیش از امضای قرارداد توسعه میدان آذر در سال ۹۰، تصور غالب این بود که این میدان باید به دست خارجیها توسعه یابد. شواهد هم همین را نشان میداد. هم نروژیها عزم جدی برای توسعه آذر داشتند و هم بعدها مذاکرات قراردادی با کنسرسیوم گازپرومنفت و پتروناس جدی پیش میرفت. ضمن اینکه با توجه به ویژگیهای آذر که تا آن زمان بیشتر بر مبنای طرح جامع توسعه (MDP) ارائهشده ازسوی شرکت نروژی شناسایی شده بود، بسیاری از کارشناسان خارجی و داخلی نسبت به توسعه این میدان ازسوی شرکتهای ایرانی هشدار میدادند. خاطرم هست روز امضای قرارداد، حتی من بهعنوان یک خبرنگار تصورم این بود قراردادی در حال امضاست که بعید است نتیجهبخش باشد. شما آن زمان هم در اویک مشغول بودید. چقدر در این مجموعه نسبت به اینکه توسعه میدان آذر به سرانجام برسد، اطمینانخاطر وجود داشت؟
خیلیها اینطور فکر میکردند و معتقد بودند باید در توسعه میدان آذر، جانب احتیاط را نگه داشت. به هر حال نگرانیهایی هم بود. شرکت نروژی نورثهیدرو در مسیر اکتشاف این میدان، یک چاه از دست داده بود و برای حفاری چاه دوم هم حدود ۵۰۰ روز (بدون در نظر گرفتن فعالیتهای تکمیل و بهرهبرداری) زمان صرف کرده بود که نشان میداد حفاریهای سخت و پیچیدهای پیشرو داریم. روسها هم غیرمستقیم این پیام را رسانده بودند که ریسک توسعه در آذر بالاست و اگر اتفاقی بیفتد، قابل جبران نخواهد بود. با در نظر گرفتن همین موارد، متغیرهای مختلف و ویژگیهای میدان، اویک ابتدا پیشنهاد داد هدفگذاری تولید روزانه میدان ۵۰ هزار بشکه باشد، اما شرکت ملی نفت ایران بهدلیل ارائه هدفگذاری ۶۵ هزار بشکهای ازسوی شرکت نروژی، با ترجیح به توسعه به همان مقدار، مذاکرات را ادامه داد. دست آخر هم قرارداد توسعه آذر با هدفگذاری تولید روزانه ۶۵ هزار بشکه نفت امضا شد.
و بعد شرکت مهندسی و توسعه سروک آذر شکل گرفت.
بله. پس از امضای قرارداد توسعه میدان آذر، صندوق سرمایهگذاری کارکنان صنعت نفت شرکت مهندسی و توسعه سروک آذر را تأسیس کرد تا این شرکت بهعنوان پیمانکار بیعمتقابل طرح توسعه آذر ایفای نقش کند. این شرکت ۱۹ تیرماه سال ۱۳۹۱ تأسیس شد و امروز به پشتوانه تجربهها و مهارتهایی که در جریان توسعه میدان آذر به دست آورده، به مجموعهای توانمند تبدیل شده است.
طرح توسعه آذر تا سال ۹۴ که منابع صندوق توسعه ملی به آن تزریق شد، در عمل پیشرفت چندانی نداشت. نقش اوپیک (شرکت سرمایهگذاری صندوق بازنشستگی صنعت نفت) بهعنوان سرمایهگذار اصلی چه بود؟
در زمینه تأمین اعتبار با چالشهای متعددی روبهرو بودیم. مسدودی ۸۰۰ میلیون دلار تسهیلات صندوق توسعه ملی برای توسعه میدان آذر دیماه ۹۱ اعلام شده بود اما پس از حدود دو سال و نیم، مردادماه ۹۴ عملیاتی شد. اوپیک هم با اتکا به درآمدهای خود برای اجرای طرحها و پروژهها برنامهریزی میکند، اما در آن سالها در زمینه تأمین منابع مالی با مشکلاتی روبهرو بود و باوجود همه مشکلات، این شرکت که بعدها سهام آن به سرمایهگذاری اهداف در مجموعه صندوقهای بازنشستگی نفت منتقل شد، کار را با تأمین سرمایه مستقیم آغاز کرد. اتفاقاً معتقدم آنچه در فرآیند تأمین منابع مالی طرح توسعه آذر رخ داد، الگویی برای تأمین مالی مطلوب و درسآموز بوده است.
چطور؟ درمجموع برای این طرح، چه مقدار سرمایه از طریق صندوق توسعه ملی و چه رقمی از طریق اوپیک و اویک تأمین شد؟
سهم صندوق توسعه ملی در ساختار تأمین مالی طرح توسعه آذر ۶۲ درصد بود که ۵۵ درصد آن تحقق یافت، بنابراین بیش از نیمی از منابع مورد نیاز از طریق صندوق توسعه ملی تأمین شد و بقیه را سهامداران طرح تأمین و به طرح تزریق کردند؛ یعنی بیش از ۷۰۰ میلیون دلار. البته بخشی از مبلغ نیز از طریق بازپرداخت هزینهها ازسوی نفت به پیمانکار پرداخت شده است. نکته جالبی که میخواهم به آن اشاره کنم این است که بانک سپه بهعنوان بانک عامل صندوق توسعه ملی در طرح توسعه آذر، در اقدامی قابلتوجه، دپارتمان نفت و گاز تشکیل داد که این اقدام بعدها هم میتواند در ایجاد فهم مشترک با متولیان طرحها و پروژههای نفتی راهگشا باشد. درمجموع فکر میکنم آنقدر مشکل تأمین منابع مالی را در کشور بزرگ جلوه دادهایم که خودمان هم باورمان شده است، در حالی که میتوان حتی در همین شرایط تحریمی، تأمین منابع کرد.
کمی شعاری نیست؟
نه. اتفاقاً عرضم این است که برای فرار از شعار باید دست به عمل زد و از نمونههای انجامشده درس گرفت. برای تأمین مالی راههای زیادی وجود دارد. برای این طرح دو بار اوراق منتشر شد؛ بار نخست بهصورت اوراق مشارکت که تجربههای پیشین بیشماری در این زمینه وجود دارد و بار دوم اوراق سلف موازی استاندارد نفتخام (برای نخستین بار برای شرکت توسعهدهنده خارج از مجموعه نفت) منتشر شد و حتی تسویه هم شده و بازپرداختهای اوراق صورت گرفته است. این اقدام نتیجه ماهها پیگیری در بورس بود تا بتوانیم چند صد میلیارد تومان اوراق منتشر کنیم؛ در حالی که امروز این روش، جای خود را پیدا کرده و میتوان در مدتزمانی کوتاه، چند هزار میلیارد تومان از این نوع اوراق برای قراردادهایی از این جنس منتشر کرد.
یا ازسوی دیگر، گاه از اینکه به سراغ تأمین مالی ریالی حرکت کنیم به دلیل بهرههای زیاد هراس داریم، اما این نوع تأمین مالی هم با مهندسی مالی دقیق و تلاش برای دستیابی به تولید در زمان کمتر، سرانجام مقرونبهصرفه خواهد بود. شرکت سرمایهگذاری اهداف در زمانی بسیار کم موفق شد از یکی از بانکهای خصوصی کشور ۴۷۰۰ میلیارد تومان تسهیلات دریافت کند که حدود نیمی از آن به طرح آذر اختصاص یافت.
برخلاف بسیاری از تصورها، در این طرح الگوی موفقی از سرمایهگذاری را شاهد بودیم و آمادگی داریم برای آگاهی و آشنایی علاقهمندان با این سازوکارها کارگاههای آموزشی برگزار کنیم. بهویژه که بسیاری از مواقع طرحها و پروژههای صنعت نفت بهدلیل مشکلات ناشی از تأمین منابع مالی متوقف میشوند. از نیمه سال ۹۴ که منابع صندوق توسعه ملی به طرح تزریق شد و صندوق سرمایهگذاری کارکنان صنعت نفت هم توانست تأمین منابع کند، روند توسعه شتاب گرفت و اسفندماه سال ۹۵ تولید نفت در آذر کلید خورد.
چرا از آذر بهعنوان میدانی سخت یاد میشود؟ و حتی بهزعم برخی پیچیدهترین میدان نفتی ایران.
خوب است برای درک سختی کار توسعه این میدان، ابتدا به تجربه شرکت گازپرومنفت روسیه در توسعه میدان بدرا که حوزه مشترک نفتی با میدان آذر است اشاره کنم. جالب است بدانید در این میدان (طرف مقابل آذر در عراق)، با وجود ایجاد کنسرسیومی از شرکتهای بزرگ نفتی و استفاده از سرویسکمپانیهای مطرح در صنایع نفت و گاز دنیا، بهدلیل پیچیدگیهای زمینشناسی و مخزنی تا سال ۲۰۱۷ تنها نیمی از تعهد تولید اولیه محقق شد. این واقعیت بهترین گواه بر وجود پیچیدگیهای بسیار در توسعه این میدان مشترک است که به بعضی از آنها اشاره میکنم.
میدان آذر در نزدیکی گسل اصلی زاگرس و گسل بالارود قرار گرفته و ساختاری با رژیمهای فشاری متناوب و پیچیده دارد که درهمتنیدگی ویژگیهای ساختاری میدان سبب میشد در جریان حفاری چاهها، آن هم در اعماق زیاد، بهطور مستمر با تغییرات شدید و غیرقابل پیشبینی رژیم فشاری در لایههای زمین روبهرو باشیم. یعنی بهواسطه تناوب زیاد لایههای کمفشار و پرفشار و ثبت فشارهای غیرعادی سازندی هنگام حفاری، در فواصل زمانی کوتاه، هم با هرزروی گل حفاری و هم با جریان پرفشار سیال روبهرو میشدیم که برای رفع این مشکل، باید از جداریها و آستریها در سایزهای غیرمعمول استفاده میشد.
عمیقترین و سنگینترین لولههای جداری سطحی کشور با عمق بیشتر از ۲ کیلومتر و وزن حدود ۵۰۰ تن، در چاههای آذر نصب شده است و بیشترین تعداد مقاطع حفاری برای دسترسی بهینه به لایه مخزنی در سطح میدانهای نفتی کشور با هفت حفره مربوط به میدان آذر است. البته در کشور میدانهایی از این دست وجود دارد، اما در این ابعاد پیچیده و ناشناخته نیست. افزون بر این، با توجه به فشار و دمای بالای مخزن، میدان آذر میتواند تقریباً جزو میدانها با فشار و دمای بالا (HP HT) یه شمار آید و با لحاظ کردن مقدار بالای گازهای اسیدی، چالشهای عملیاتی این میدان دوچندان میشود. بسیاری از پیمانکاران حفاری در دنیا برای اثبات تواناییهای فناورانه، روی قابلیتهای خود در حفاری چاههای HP HT تأکید میکنند و ما در میدان آذر ۲۰ حلقه چاه از این نوع داریم. به این فهرست، ناهمگنی بالا در خواص سنگ و سیال بهویژه کیفیت نفت تولیدی از افقهای مختلف مخزنی، وجود رسوب فراوان وکس و آسفالتین و با تأکید مجدد وجود مقادیر بالای گاز سولفید هیدروژن در مخزن را هم باید اضافه کرد.
در یک کلام اگر بخواهم درباره مقدار سختی و پیچیدگی توسعه آذر صحبت کنم، باید بگویم هر چاه در میدان آذر، یک داستان زمینشناسی اختصاصی با درسآموختههای منحصر به خود را دارد.
به همین دلیل حفاری تعدادی از چاهها خیلی زمانبر شد؟
دقیقاً. حفاری چاهها با عمق نهایی حدود ۴.۸۰۰ متر انجام شد که بسیار بیشتر از میانگین چاههای دیگر در کشور است، ضمن اینکه ما با دکلهایی با قدرت ۲۰۰۰HP کار میکردیم. بد نیست اشاره کنم که در طرف مقابل (بدرا) همه حفاریها با دکلهای ۳۰۰۰HP انجام شده است. کار با دکلهای موجود در کشور در مقایسه با دکلهایی با قدرت ۳۰۰۰HP که برنامهریزی نروژیها مبتنی بر آن بوده، سختی کار در انجام این مأموریت را نشان میدهد. تازه با این اوصاف، نروژیها میانگین زمان حفاری و تکمیل هر حلقه چاه را بیش از ۴۸۰ روز برآورد کرده بودند و برنامه ما برای حفاری و تکمیل کمتر از ۳۰۰ روز! که البته از منظر زمان و هزینه بدون تبعات هم نبود و اصلاح این زمانبندی، از بهترین درسآموختههای این میدان به شمار میرود.
همه حفاریها توسط ملی حفاری و گلوبالپتروتک کیش انجام شد؟
بله و حفاری پرشیا که از شرکتهای گروه اویک بود و بعدها تغییر نام داد و در شرکتهای دیگر ادغام شد. در سه حلقه چاه هم که به لحاظ عملیاتی دچار مشکل شده بودند، شرکت سروک آذر مستقیم وارد عمل شد و حفاری کرد که از این میان، ۲ حلقه چاه ازدسترفته احیا شد. یکی چاه شماره ۱۰ این میدان بود که پس از ۲۷۴ روز حفاری به هرزروی شدید افتاد و سپس به کل بسته شد و شرکت سروک آذر، عملیات احیای چاه را طرحریزی و اجرا کرد. متخصصان ما در این چاه به معنای واقعی شاهکار کردند و فعالیتهای انجامشده از منظر درسآموختههای عملیاتی و اجرایی از درجه اهمیت بالایی برخوردار است. در نمایشگاه نفت امسال هم دورهای ویژه برای ارائه آنلاین (برخط) اقدامهای انجامشده به متخصصان و مهندسان علاقهمند برگزار کردیم.
خوب است به این بهانه از زحمات مرحوم مهندس علی تیموری، از مهندسان خبره کشور هم یادی کنم که آن زمان بهدلیل سرطان در بیمارستان بستری بود و تحت شیمیدرمانی قرار داشت. همکارانم برنامههای کار را به بیمارستان میبردند و مهندس تیموری با آن احوالی که داشت، دیدگاههایی ارزنده را برای عبور ما از این چالش بزرگ به یادگار گذاشت. خداوند رحمتش کند. سرانجام هم هر دو چاه احیا شد.
از عملیات شکافت اسیدی بگویید. چرا این عملیات با وجود آنکه اعلام میشود موفق بوده است، ادامه نیافت؟
عملیات شکافت اسیدی در سه حلقه چاه آذر انجام شد و افزایش تولید بهدنبال داشت، اما بهتدریج ویژگیهای میدان و روند کار به ما نشان میداد که میتوان با راههای سادهتر و کمهزینهتری هم پیش رفت و به همین دلیل، اسیدزنی در حجم بالا در دستور کار قرار گرفت. شکافت اسیدی، راهکار درستی بود، اما لازمه پیادهسازی گسترده آن این بود که بازطراحیهایی بهصورت یکپارچه با طراحیهای درونچاهی انجام شود تا ریسک کار کاهش یابد. همانطور که گفتم ما در آذر با چاههایی روبهرو بودیم که هرکدام به مثابه یک میدان ناشناخته بود و ریسک کار بالایی داشت.
اما انجام این عملیات در MDP نروژیها هم لحاظ شده بود.
آنها هم اگر اطلاعات امروز ما را از میدان در این مرحله داشتند، همانند گازپرومنفت که توسعه همین میدان را در طرف عراق در دستور کار دارد، روشهای اسیدزنی دیگری را برای ازدیاد برداشت انتخاب میکردند.
بگذارید طور دیگری بپرسم. اگر توسعه چنگوله یا توسعه آذر در فاز بعدی در برنامه شما قرار گیرد، سراغ شکافت اسیدی نمیروید؟
چرا حتماً، اما شرایط انجام آن را از ابتدا در طراحیها مدنظر قرار میدهیم. ضمن اینکه شکافت اسیدی هزینههای زیادی هم برای هر حلقه چاه دارد و این هزینه را میتوان با بهرهمندی از دانش و خبرگی جوانان نخبه کشور اقتصادیتر کرد. باید روی این موضوع کار شود. اطمینان دارم شدنی است. تجربه انجام عملیات شکافت اسیدی در طرح توسعه میدان آذر و تلاش برای بومیسازی آن در کشور میتواند یکی از دستاوردهای مهم در بحث انتقال فناوری در رویارویی با چالشهای میدانهای مشابه باشد.
درباره انجام آزمایش میدانی دستگاه MPFM در میدان آذر توضیح دهید.
این دستگاه سالها پیش خریداری شده بود و در انبارهای شرکت عملیات اکتشاف نفت باقی مانده بود. ما در طرح آذر از این ایده حمایت کردیم و خوشبختانه ثمربخش هم بود. به این ترتیب برای نخستین بار در کشور آزمایش میدانی جریان نفت، گاز و آب با این دستگاه در میدان آذر عملیاتی شد و با توجه به موفقیتآمیز بودن آزمایش، استفاده از این فناوری در اندازهگیری مقدار تولید چاههای دیگر هم امکانپذیر شده است. کاهش زمان جابهجایی تجهیزات، کاهش هزینه عملیات، حفظ تولید و پایش مداوم آن و ایمنی بیشتر و ریسکهای عملیاتی کمتر از مهمترین دستاوردهای بهرهمندی از این دستگاه است. ما در این طرح، حمایتها و دستاوردهایی از این دست بسیار داشتهایم.
به مصادیقش اشاره کنید.
بهطور نمونه، با حمایت از شرکتهای دانشبنیان در زمینههای مختلف توانستیم فناوریهایی نو در مقاومسازی لایههای زمینشناسی بهکار گیریم که سبب کاهش هرزروی سیال حفاری شدند. از توانمندی این شرکتها در طراحی و تولید سیستمهای نو حفاری همزمان در لایههایی با رژیمهای فشاری متفاوت هم استفاده کردیم، همچنین تعدادی از شرکتهای دانشبنیان با حمایت مجموعه سروک آذر موفق به طراحی، تولید و نصب انواع پکرها (توپکهای متورمشونده آبی درونچاهی دائمی، توپکهای متورمشونده نفتی، توپکهای بادشونده، توپکهای کامپوزیت، توپکهای حلشونده) در این طرح شدند. افزایش تولید و مشارکت حداکثری لایههای سروک از طریق اسیدکاری انتخابی با فناوریهای نو ساخت داخل و حجم دبی بالای اسیدکاری هم در میدان آذر اجرایی شده است. ظرفیت و توان علمی و عملی بسیاری در کشور وجود دارد که میتوان با تکیه بر آن، کارهای بزرگی کرد.
سهم مشارکت ایرانی در طرح چقدر است؟
بیش از ۷۵ درصد. تأمین عمده کالاهای مورد نیاز و اجرای طراحیهای استاندارد با بهترین کیفیت ازسوی کارشناسان ایرانی انجام شده است. طرف قراردادهای اصلی طرح پیمانکاران ایرانی بودهاند. به جرأت میتوان آذر را نسلی نو از میدانهای نفتی کشور عنوان کرد که توسعه آن، سبب ایجاد باور ملی نسبت به توانایی توسعه میدانهای پیچیده نفتی میان کارشناسان و شرکتهای ایرانی شد.
با توجه به بالا بودن H2Sنفت آذر و کاربری دوگانه برخی متریالهایی که به آن نیاز بود، برای تأمین آنها در تحریم با چه موانعی مواجه شدید؟
بسیاری از کالاها را با صرف هزینههای بالا و مشقتهای زیاد تأمین میکردیم و در برخی موارد سفارشها را دو بار خرید کردیم تا از دستیابی به آن مطمئن شویم. برای تعویض اسناد و چرخاندن کالا تا رسیدن به کشور هزینههای بسیاری متحمل شدیم و زمان زیادی هم از دست دادیم. هزینه جابهجایی پول، نوسانهای ارزی و...، همه هزینههای ناشی از تحریم است که بسیار آزارمان داد، اما از کنار محدودیتها و گرفتاریهای داخلی هم نمیتوان گذشت.
چه محدودیتهایی؟
بیشمارند. بهطور نمونه، برای یک بارِ کوچک کالا، دو برابر پول پرداخت کردیم که به جای چهار ماه، دوماهه به دستمان برسد و دوماهه رسید، اما ۱۱ ماه در گمرک خودمان معطل ماند! میدانید... بعضی مسائل که در ذهن من و شماست دیگر ربطی به تحریم ندارد. تحریم بد است، اما این کشور چه زمانی تحریم نبوده؟ چرا پس از این همه سال تجربه تحریم، هنوز ساختارهای اداری و اجرایی طوری ساماندهی نشده که اگر تحریم هزار و یک مشکل ایجاد میکند، فعالان بخش توسعه حداقل در داخل اینهمه گرفتار نباشند. کالا ماهها در گمرک میماند، زیرا فلان قانون یا تبصره جدید تصویب شده یا بهطور نمونه، وزارت صمت فهرست بلندبالایی به گمرک داده است که این کالاها در داخل ساخته میشوند و نباید وارد شوند. بعد میبینیم بعضی از کالاهای این فهرست بهدلیل نداشتن استانداردهای لازم قابل استفاده نیست، یا ظرفیتهای ساخت داخل در آن بخش به اندازه کافی رشد نداشته و یا زمانهای ساخت، متناسب با روند اجرای طرح نیست. صدالبته که توفیقات بسیار بزرگی هم در کشور رقم خورده و ما هم در عمل در طرح آذر حمایت از ساخت داخل و شرکتهای دانشبنیان را ثابت کردهایم، اما برخورد صفر و صد با کلان موضوع شاید نیاز به صرف زمان بیشتری داشته باشد.
بارها مطرح شده که با توجه به حجم تبادلات کالا در صنعت نفت و مشکلات گمرکی که گریبانگیر اغلب پیمانکاران داخلی است، چرا تا به حال یک گمرک اختصاصی برای نفت راهاندازی نشده؟ البته یکبار سالها پیش برای این موضوع اقدامی صورت گرفت، حتی ابنیه آن هم ساخته شد، اما کار پیش نرفت.
میخواهم بگویم مشکلات بزرگتر از تحریم وجود دارد که میتواند شرایط توسعه را تسهیل کند، اما حرف زدن از تحریمهای خارجی آسانتر و کمهزینهتر است. بله. تحریم دردسرهای زیادی دارد، اما قرار نیست بنشینیم و دست روی دست بگذاریم. باید بگوییم اگر بهطور نمونه برای فلان شرکت خارجی شاخص ۱۰۰۰ قائلیم، ما هم تلاش کنیم به جای آنکه روی ۳۰۰ بمانیم، به ۶۰۰ برسیم. باید حرکت کرد و همه باید در این مسیر کمک کنند؛ چه در زمینه رشد ساخت داخل، چه در مسیر توسعه شرکتهای فناورانه و دانشبنیان و چه تسهیل در واردات کالاهایی که هنوز مطلق از آن بینیاز نشدهایم.
سالهای ۹۵ و ۹۶ نمایندگان گازپرومنفت دوباره برای مذاکره درباره میدانهای آذر و چنگوله به ایران آمدند و حتی تفاهمنامهای با اویک امضا شد. آن مذاکرات هم بهدلیل تحریمها متوقف شد؟
دو سال با روسها رفتیم و آمدیم و اگرچه سرانجام به مشارکت نینجامید، اما همین رفتوآمدها اتفاق خوبی بود. روزهای نخست به ما نگاه ناباورانهای داشتند و در گفتوگوهای فنی و مدیریتی از موضع بسیار بالا برخورد میکردند، اما فکر میکنم پس از نشستهای زیادی که برگزار شد، شناخت نسبی خوبی نسبت به عملکرد ما بهدست آوردند. آن زمان حتی باورشان نمیشد که آذر را به تولید زودهنگام رساندهایم. جالب است که گازپرومنفت با داشتن چاههای بسیار زیاد در سطح دنیا، وقتی بدرا را توسعه داد، روی صفحه نخست وبسایتش این جمله ثبت شد «افتخار میکنیم که بدرا را توسعه میدهیم». یعنی این شرکت با این کلاس جهانی به توسعه میدان بدرا افتخار میکند. کما اینکه وقتی تولید روزانه ۶۵ هزار بشکهای آذر محقق شد، خبرگزاریهای خارجی بلافاصله خبر آن را بازتاب دادند. این میدان و پیچیدگیهای آن در دنیا شناختهشده است، بنابراین شعار تبلیغاتی نمیدهم، اما گاهی فکر میکنم کاش تفاوتی منطقی میان گفتن «ما میتوانیم» و «ما توانستیم» قائل شویم. در میدان آذر به یاری خدا و تلاش متخصصان ایرانی، ما توانستیم.
با این تفاسیر، اگر تحریم برطرف شود و برای تصمیمگیری درباره اینکه یک طرح توسعه را به تنهایی یا با مشارکت خارجیها انجام دهید مختار باشید، انتخابتان چه خواهد بود؟
حتماً به مشارکت با خارجیها فکر میکنیم. اشاره کردم که برای نمونه از منظر فناوری، در طرح توسعه آذر با همراهی نخبگان ایرانی پنج نوع پکر (PACKER) بومیسازی شد، اما نکته مهم اینجاست که فلان شرکت خارجی دهها نوع از همین پکر را در اختیار دارد. نمیتوان این واقعیتها را پنهان کرد. اینکه ما راههایی برای شرایط اضطراری خلق میکنیم تا پروژهها در اوج تحریم متوقف نشود و راه ساخت داخل به سمت رشد ادامه یابد، به هیچوجه به این معنا نیست که دیگر دنبال شرایط طبیعی استفاده از فناوریهای موجود در جهان نباشیم و به همین راهکارهای موجود اکتفا کنیم. در شرایط معمول باید با دنیا کار کرد؛ فقط باید هوشیار بود و از همکاری با دنیا برای انتقال فناوری به داخل کشور بهرهمند شد، ضمن اینکه جذب منابع مالی خارجی بهویژه در طرحها و پروژههای صنعت نفت از ضروریات است. درباره تأمین منابع مالی به استفاده از ظرفیتهای داخلی در شرایط تحریم اشاره کردم، اما با نگاه منطقی، بدون شک جذب سرمایه خارجی، شاخصه و قوه محرکه بسیار مهمی است.
تاکنون چه مقدار نفت از آذر برداشت شده؟
بیش از ۳۳ میلیون بشکه. به عبارت دیگر به لطف خدا درآمد حاصل از تولید نفت آذر (تا همین الان) بیش از سقف هزینههای توسعه میدان است و انشاءالله در آینده تا سالهای زیادی منشأ برکت برای کشور خواهد بود.
در حوزه مسئولیتهای اجتماعی چه کردید؟
سهم نیروهای بومی در اشتغالزایی طرح بیش از ۵۷ درصد بوده است و تلاش شد سطح تجربه و مهارت نیروهای محلی شاغل در طرح ارتقا یابد. حدود ۳ هزار میلیارد ریال قرارداد با شرکتهای بومی امضا شد. یکی از کارهایی که در حوزه مسئولیت اجتماعی (CSR) انجام دادیم این بود که ساختمانهای مدارس مناطق مجاور طرح را به اسپلیت مجهز کردیم. در چند نقطه برای کتابخانه خرید و آن را تجهیز کردیم. حدود ۶ هکتار فضای سبز احداث شد. در بلایای طبیعی کنار مردم منطقه بودیم. دورههای آموزشی برای رویارویی با مین و مهمات عملنکرده با توجه به موقعیت جغرافیایی منطقه برگزار کردیم و فعالیتهایی هم با هدف فرهنگسازی برای مسائل زیستمحیطی در سطح منطقه انجام دادیم. احداث آبگیر چنگوله هم که آثار زیستمحیطی مثبتی دارد، در این طرح عملیاتی شد.
روند توسعه آذر چگونه ادامه مییابد؟
هنوز مشخص نیست. در واقع این تصمیم به برنامهریزی دقیق در نفت بستگی دارد اما بررسیهای ما نشان میدهد برای افزایش رقم تولید روزانه نفت آذر از ۶۵ هزار بشکه به ۹۰ هزار بشکه، باید تعداد چاههای بیشتری نسبت به فاز نخست توسعه حفاری شود؛ حدود ۱۰ حلقه چاه برای نگهداشت تولید کنونی و ۱۳ حلقه چاه برای افزایش تولید، اما ادامه این مسیر از طریق قرارداد بیعمتقابل از منظر پیمانکار منطقی به نظر نمیرسد. قراردادهای جدید نفتی انگیزههای کار در میدان را تغییر میدهد و روند کار بهویژه در طول مدت زمان بهرهبرداری متفاوت خواهد بود. البته طبیعی است که الحاقیه زدن به قرارداد بیع برای توسعه در همان قالب پیشین کار سادهتری است، اما برای توسعهدهنده جذابیت کمتری دارد، ضمن اینکه الگوی جدید قراردادهای نفتی در بلندمدت برای نفت هم بهصرفهتر است.
گویا واگذاری توسعه چنگوله هم در انتظار تصویب شورای اقتصاد است.
بله. امیدواریم هر چه زودتر تعیین تکلیف شود.
اگر درباره طرح توسعه آذر مطلب دیگری هست که مایلید دربارهاش صحبت کنید، بفرمایید.
امروز توسعه پیچیدهترین میدان نفتی کشور بهعنوان نسل نو میدانهای تولیدی به سرانجام رسیده است. یک میدان مشترک نفتی با بیش از ۱.۷ میلیارد دلار سرمایهگذاری. با توان ایرانی. آن هم در اوج سختیها و مشکلات تحریم. با ثبت رکورد ۷۳ میلیون نفرساعت کار بدون حادثه منجر به فوت یا ازکارافتادگی. در آذر با همراهی مجموعه وزارت نفت، شرکت ملی نفت ایران و شرکت مهندسی و توسعه نفت کار بزرگی انجام شد و امیدوارم شرکت مهندسی و توسعه سروک آذر که اکنون حدود ۱۷۰ متخصص حرفهای کشور را بهعنوان اندوختهای ارزشمند از سرمایه انسانی، دانش و تجربه در اختیار دارد، بتواند به مسیر خود ادامه دهد. در معرفی این طرح به سطح عمومی جامعه اندکی عقبماندگی داریم که در جایگاه خودمان بهعنوان پیمانکار توسعهدهنده تلاش بیشتری خواهیم کرد و امیدواریم رسانهها هم در این زمینه نقشآفرینی بیشتری داشته باشند.
دستیابی به تولید در آذر، رؤیای بزرگان نفت کشور بوده است. به جرأت میگویم امروز میدان آذر از منظر توسعه، مدیریت مخزن و بهرهبرداری نسبت به میدان بدرا با تمام نامهای بزرگی که در توسعه آن مشارکت داشتهاند، هیچ نقطه ضعفی ندارد و چهبسا در برخی جهات بهتر هم عمل شده است. نقاط قابل بهبود زیادی را هم شناسایی کردهایم و برای اجرای آنها در آینده برنامه داریم. امیدوارم شرایط برای بهرهمندی از ظرفیتهای خوبی که در این مجموعه ایجاد شده فراهم باشد.
هانیه موحد
منبع: شانا