داغ قطع یک روز صادرات نفت بر دل دشمن ماند
وقتی از او میخواهم از حملههایی هوایی و بمباران تأسیسات نفتی برایم بگوید، اینگونه آغاز میکند:
«مردم اهواز نخستین کسانی بودند که صدای پرواز هواپیماهای عراقی را بر فراز شهر خود شنیدند. صدام میخواست در عرض سه روز خوزستان را تسخیر کند. خوزستان برای صدام از چند بُعد اهمیت داشت. نخست اینکه با اشغال خوزستان مرز دریایی عراق گسترش مییافت و اینچنین توان نظامی، اقتصادی و سیاسی این کشور نیز در منطقه بیشتر میشد. دوم اینکه از تنگنای ژئوپلیتیکی بیرون میآمد و سوم به مخازنی عظیم از نفت و گاز دسترسی پیدا میکرد که عایدات اقتصادی بسیاری داشت. حتی نام بعضی از شهرهای خوزستان را نیز تغییر داده بود، برای نمونه خرمشهر را «مُحَمَره» و آبادان را «عَبّادان» نامیده بود، «خَفاجیّه» هم نامی بود که عراقیها بر تارک سوسنگرد نهاده بودند».
«دشمن که از مبارزه مستقیم با مردم ناامید شده و نتوانسته بود از سد رزمندگان کشور عبور کند، مسیر جنگ را تغییر داد و در تلاش بود موتور اقتصادی و تأمین سوخت جنگ تحمیلی، صنعت نفت را از بین ببرد. این حرکت دشمن نشان میداد که تنها راه ضربه زدن به میهن اسلامی را قطع شریان حیاتی اقتصاد و اخلال در روند تولید و صادرات نفت قرار داده است. در این زمان تدبیر و هوشیاری امام راحل و شهامت، شجاعت و آمادگی کامل کارکنان صنعت نفت در پاسداری و دفاع از تأسیسات سبب شد هرچند مراکز و واحدهای مهم صنعت نفت کشور بهطور پیدرپی مورد آماج حملات دشمن قرار گیرد، اما هیچگاه روند تولید و صادرات نفت در طول هشت سال جنگ تحمیلی متوقف نشود».
جابهجایی حدود ۶ هزار نفتکش در هشت سال جنگ تحمیلی
بهمنی ادامه میدهد: «همه میدانها و تأسیسات نفت و گاز نهتنها در جنوب کشور، بلکه در شمال، شرق و غرب از حملات پیدرپی دشمنان در امان نبود و جزیره خارک که طول و عرض آن حدود ۸* ۴ کیلومتر بود بیش از ۲ هزار بار بمباران شد. در دوران جنگ تحمیلی در مجموع حدود ٦ هزار کشتی نفتکش در خلیجفارس جابهجا شد که تنها دو تا سه درصد این کشتیها آسیب دید و این موفقیت بزرگی بود که با همکاری کارکنان صنعت نفت و نیروهای هوایی و دریایی ارتش محقق شد، البته این آمار به جز کشتیهای فرآورده و مواد غذایی بود، کشتیهای حامل بنزین از حساسیت بالایی برخوردار بود و اکثریت آنها هم به سلامت جابهجا شد».
تخریب ۱۰۰ درصدی تأسیسات نفتی جنوب کشور و برخی مناطق دیگر
نخستین خاطرهای که بهمنی از جنگ برایم تعریف میکند، با بوی باروت و خون درآمیخته، بمباران، پالایشگاه گاز بید بلند، همه مراکز انتقال نفت اهواز و دیگر تأسیسات نفتی، شهادت صدها نفر از کارکنان بیدفاع صنعت نفت را در پی داشت. «حملات هوایی عراق به مناطق غیرنظامی کشور نیز با شدت دنبال شد. چهار فروند از هواپیماهای عراقی، پالایشگاه گاز بید بلند (واقع در ۳۰ کیلومتری جاده بهبهان – آغاجاری) را هدف ۸ بمب قرار دادند که بر اثر آن به قسمتهایی از آن – از جمله دیگهای بخار – خساراتی وارد آمد و ۴ نفر شهید و ۲۰ نفر مجروح شدند. در همان روز هواپیماهای مهاجم به تأسیسات نفتی یونیت یک (واحد بهرهبرداری شماره یک، واحد پمپاژ نفت) حمله کردند که افزون بر وارد آمدن خسارات، ۶ نفر شهید و تعدادی مجروح شدند. واحد مارون ۲ و واحد «بوستر» اهواز نیز در یک روز هدف حمله قرار گرفتند. در این حمله ۸ نفر از کارکنان این واحدها بر اثر اصابت بمب به سنگر شهید و ۱۰ نفر نیز مجروح شدند. حمله دیگر هواپیماهای عراقی به جزیره خارک بود که خسارتهایی به اسکله ۱۲ «آذرپاد» وارد کرد و بهصورت متناوب تأسیسات صنعت نفت در سراسر ایران از جمله در شهرهای اراک، مشهد، تبریز هدف حملات انواع جنگافزارهای دشمن قرار گرفت.»
چشمها در بیان یاد و خاطره شهیدان از زبانش سبقت میگیرد. سیوسه سال از آغاز جنگ تحمیلی میگذرد، اما هنوز یاد دوستان و همقطارانش، غم مبهمی در چشمهایش نمایان میکند. «بسیاری از کارکنان در پی حملات هوایی و بمبارانها شهید میشدند و آنهایی که میماندند وقتی برای سوگ همقطارانشان نداشتند. یادم میآید وقتی بوستر اهواز هدف حمله قرار گرفت گروهی از کارکنان (از مدیرعامل تا کارگران) در حال جمعآوری اجساد، عدهای لولههای نفت را بستند، عدهای برای انتقال نفت لولهها را به یکدیگر وصل و گروهی نیز آتش را خاموش میکردند. در شرایطی که واحد بوستر اهواز بر اثر حمله صددرصد تخریب شده بود، کارشناسان راهاندازی این واحد را در مدت زمان کمتر از دو سال غیرممکن دانستند، اما با توجه به ضرورت راهاندازی این واحد برای حفظ تولید و انتقال نفت به پایانه نفتی خارک برای صادرات، با تلاش همگانی بهرغم کمبود قطعات و تجهیزات موفق شدیم این واحد را پس از گذشت ۲۰ روز راهاندازی کنیم، همچنین وقتی کارخانه بیبی حکیمه با خاک یکسان شده بود، آقازاده، وزیر نفت وقت دستور داده بود هرچه سریعتر این کارخانه بازسازی شود، این در حالی بود که در شرایط عادی بازسازی این کارخانه در مدت یک سال و نیم انجام میشد. جمعی از همکاران صنعت نفت مدت سه ماه در کارخانه مستقر شدند و قول دادند در این مدت بازسازی را انجام دهند، اما با تلاش شبانهروزی در اقدامی باورنکردنی موفق شدند به قول خود عمل و در مدت سه ماه کارخانه را وارد مدار کنند، این در حالی بود که با وجود تخریب صددرصدی تأسیسات دهلران، چشمهخوش نیز در مدت زمان کوتاهی حدود ۶ ماه بازسازی شد و زمانی که اکبر رفسنجانی، رئیسجمهوری وقت برای بازدید از پروژهها آمد دچار شگفتی شد».
«وجب به وجب خاک جنوب کشور که تأسیسات نفتی مستقر بود از سوی دشمن بمباران شد، اما مهندسان و کارکنان صنعت نفت با انجام اقدامهای ابتکاری در این دوران توانستند پس از هر بار حمله، تأسیسات را به مدار بیاورند. یکی از شاهکارهای مهندسی جنگ، بازسازی پل خیبر از سوی بچههای جهاد سازندگی است. این پل بزرگترین پل شناور دنیا به طول ۱۴ کیلومتر بود که روی «هور» زده شد. برای شناورسازی آن از مواد پلیمری استفاده شد تا در صورت حمله هوایی دشمن بهسرعت قابل تعمیر و تعویض باشد و در فواصل معینی از طول پل قطعات یدکی نیز در طول مسیر به پل اصلی متصل شد تا در صورت نیاز بهسرعت عوض شود و پس از تخریب پل در کمتر از دو ساعت بازسازی آن انجام شد. همه بخشها اعم از سپاه، بسیج، جهاد و کارکنان صنعت نفت دوشادوش هم در انجام سریع بازسازیها همکاری میکردند. یادم میآید دکتر عاصمیپور که در آن زمان مدیرعامل مناطق نفتخیز جنوب بود گاه تا ۴۸ ساعت نمیخوابید تا بازسازی مناطق آسیبدیده، تولید و انتقال نفت بدون مشکل انجام شود.»
«همزمان با بازسازی، اقدامهای مختلفی برای پدافند غیرعامل و استتار تأسیسات نفتی انجام شد. تیمسار بقایی که در آن زمان فرمانده نیروی هوایی کشور بود، پروازهایی را بر فراز تأسیسات صنعت نفت انجام میداد و نقاط آسیبپذیری را که نیاز به استتار داشتند و در معرض دید بودند معرفی میکرد. همه خطوط لوله، مراکز انتقال، با استفاده از شن و ماسه و رنگهای مخصوص (منطبق با رنگ محیط) استتار شدند، همچنین مشعلهای گاز تأسیسات را خاموش میکردیم، هرچند از نظر ایمنی بسیار خطرناک بود، زیرا چون گاز در محوطه پراکنده میشد و در تاریکی محض عملیات تولید و انتقال و صادرات نفت انجام میشد.»
تأسیسات نفتی جنوب کشور زیر آتشباران بیش از ۲۵۰۰ بار حمله هوایی
بهمنی وقتی از تقدیم بیش از ۱۰۰۰ شهید صنعت نفت در دوران دفاع مقدس برای دفاع از خاک و جان مردم سرزمینش یاد میکند، مهمترین دستاورد این دوران را تقویت باورها و تکیه بر توان داخلی میداند و میگوید: «در طول سالهای جنگ، مدیران و کارکنان صنعت نفت در مناطق نفتخیز جنوب با وجود بیش از ۲ هزار و ۵۰۰ بار حمله هوایی و موشکی لحظهای چشم بر هم ننهادند و کمر خم نکردند و با جان و دل تأسیسات و واحدهای نفتی در این مناطق را ایستاده و فعال نگه داشتند تا برنامه حفظ توان و پایداری تولید به میزان متوسط ۲ میلیون بشکه در روز پایدار بماند. به یاد ندارم که محلی از تأسیسات صنعت نفت هدف حمله دشمن واقع شده باشد و مهندس آقازاده، وزیر نفت وقت در محل برای راهبری حاضر نشده باشد، ضمن آنکه مهندس زنگنه با وجود اینکه در آن زمان ریاست جهاد سازندگی را برعهده داشت، اما بیشتر اوقات در مسیر جادههای خوزستان در تردد بود.«
سری که هیچ سر ماندن نداشت...
هنگامی که خاطره شهادت شهید سلطانی و الماسی را از زبان بهمنی شنیدم بهشدت منقلب شدم. باور و پذیرش ایمان و اعتقاد به هدف تا فنا شدن در حق، جهاد اصغری که مقدمه آن جهاد نفس یا به تعبیری جهاد اکبر بود.
حالا چهره مدیرعامل سابق شرکت ملی حفاری ایران در هم رفته و چشمانش کمفروغ شده است. انگار صحنههایی را برای خود تداعی میکند. سرش را بالا میآورد: «فاصله خط مقدم ما تا دشمن در منطقه دهلران حدود ۱۲ کیلومتر بود، بهگونهای که هنگامی که سر چاه میرفتیم صدای عراقیها را میشنیدیم؛ از سوی دیگر چاه شماره ۳ دهلران نیز بر اثر حملات دشمن بهصورت کامل منهدم شده بود و در آتش میسوخت. نمیتوانستیم چاه را در این وضعیت رها کنیم، بنابراین گروهی از کارکنان صنعت نفت برای خاموش کردن آتش در محل مستقر شدند. شهید سلطانی نیز برای انجام این عملیات در موقعیت چاه دهلران حاضر بود. شب پیش از شهادت ایشان، سلطانی خطاب به یکی از دوستان میگوید «فایز» فکر میکنم فردا شهید میشم، فایز هم با لحن شوخی میگه تو قیافهات به شهدا نمیخوره. صبح فردا که سلطانی در حال رفتن به محل چاه برای اطفای حریق بود، به دلیل اصابت خمپاره دشمن سر از تنش جدا میشود و پیکر بی سر و نیمهجان شهید، در حالی که سر از آن جدا شده بود چند قدم به جلو حر کت میکند و در آغوش دوستش (فایز) جان میسپرد.
شنیدن واقعیتهای دوران جنگ که شاید تنها در داستانها و فیلمهای هالیوودی قابلتصور است، قلم را از دستانم جدا میکند و سراپا گوش میشوم.
بهمنی، بهعنوان شاهد عینی وقایع سخت دوران جنگ تحمیلی، با کشیدن نفس عمیقی به صحبتهای خود ادامه میدهد: «مردان صنعت نفت نهتنها در زمان جنگ، بلکه در سالهای پس از آن همواره در خط مقدم حفظ و نگهداری این صنعت ملی ایستادهاند. آتشسوزی چاه ۵۰ نادرترین حادثهای بود که در دنیا اتفاق افتاد. چاه ۵۰ که آتش گرفت شرکتهای نفتی خارجی معتقد بودند ایرانیها نمیتوانند آن را به تنهایی خاموش و مهار کنند. روزی که مسئولیت مهار این چاه را به من دادند، قرآن باز کردم، سوره ابراهیم و این آیه آمد که «ما ابراهیم را در آتش بردیم و به سلامت بیرون آوردیم». با استمداد از نام زهرا (س) که ارادت خاصی به ایشان دارم و با توکل به خدا کار را آغاز کردیم. او بود که به ما کمک کرد، زیرا مهار این چاه به تنهایی و بدون کمک دیگران از نظر علمی امکانپذیر نبود.
ارتفاع آتش ۱۱۰ متر و فشار آن ۳۰۰۰ پوند بر اینچ بود. دمای آتش ۱۵۰۰ درجه سانتیگراد بود که میتوانست آهن را هم ذوب کند. ماه رمضان هم بود، بچهها روزه بودند و راهی جز نزدیک شدن به آتش نداشتیم. بهدلیل ارتفاع زبانههای آتش یکدیگر را با طناب بستیم و از عقب چند نفر بچهها را نگه میداشتند، اما وقتی آتش شهید الماسی را به درون خود کشید سرعت مکش آنقدر زیاد بود که تا ارتفاع ۱۰۰ متری پرتاب شد. سراسیمه به سمت پیکر شهید رفتیم. پیکر مطهر شهید را درون بیل لودر گذاشتم تا به عقب منتقل شود و با این حال کار را انجام دادیم. باور دارم که انجام این کار معجزه بود».
گر مرد رهی دوباره برگرد...
مدیرعامل سابق شرکت ملی حفاری ایران که آن دوران در لباس جوان ۲۵ سالهای مسئولیت پدافند غیرعامل صنعت نفت را عهدهدار بود، امروز پس از حدود سه دهه خدمت در این صنعت، رمز پیروزی در جنگ تحمیلی را همبستگی و اتحاد و هدف مشترک همه برای دفاع از جمهوری اسلامی ایران میداند و معتقد است، «در دوران دفاع مقدس همبستگی و اتحاد بین مسئولان کشور و مردم بینظیر بود و منیّت و خودخواهی در روابط افراد حاکم نبود و همه برای پذیرش سختی و مشکلات بر یکدیگر سبقت میگرفتند و نه سمت و جایگاه دنیوی، ضمن آنکه کار دست اهلش بود. جا دارد این پرسش را مطرح کنیم که چرا این همبستگی در شرایط کنونی مانند گذشته ایجاد نمیشود؟ جنگ تجربهها و دستاوردهای ارزشمند زیادی به ما آموخته بود و در صورتی که بتوانیم این تجارب را به نسل جدید منتقل کنیم سرمایه ارزشمندی به اندوختههای این نسل اضافه کردهایم و وضع ما نیز از شرایط موجود بهتر بود.«
«جنگ بهای سنگین و خسارتهای زیادی بر کشور وارد کرد، اما دستاوردهای با عظمتی که با تکیه بر توان داخلی در دوران دفاع مقدس آموختیم اگر ۵۰ سال دیگر میخواستیم تلاش کنیم نمیتوانستیم به این جایگاه برسیم. دشمن نیز به ضعف ما در ساخت و نگهداری از تأسیسات صنعت نفت واقف بود و نفت را بهعنوان پاشنه آشیل برای ایجاد بحران و فلج کردن کشور هدف قرار داده بود و باور نداشت که بتوانیم در مدت زمان کوتاه این تأسیسات و کارخانهها را بازسازی کنیم، اما اتحاد و مقاومت کارکنان صنعت نفت مانند پتکی بود که همه برنامهریزی آنها را به هم ریخت و داغ یک روز قطع نفت کشور به دل دشمن ماند.»
منبع: شانا