چرا چابهار از تحریم ها معاف شد؟
به گفته پمپئو آزادی بندر چابهار از تحریم ها همچنین به منظور کمک رسانی به اقتصاد افغانستان انجام شده، زیرا این کشور همچنان تولید کننده پیشرفته خشخاش است و به کمک های بین المللی نیازمند است. بندر چابهار می تواند به اقتصاد این کشور جنگ زده به حساب کاهش دادن تولید خشخاش کمک کند. و این به نوبه خود باعث می شود که جنبش شورشی طالبان به طور قابل توجهی تضعیف گردد و در نتیجه وابستگی افغانستان به کمک خارجی کمتر خواهد شد. در نهایت، همه این تغییرات به سوی بهبودی می توانند به ایالات متحده کمک کنند تا سرانجام از جنگ در افغانستان که انیک 17 سال است ادامه دارد رهایی یابد.
جای تعجب نیست، که قائل شدن استثنا برای بندر چابهار از سوی آمریکا به
نظر بسیاری از ناظران یک "تحفه" مشکوکی بود. به هر حال، دلیل واقعی این
که واشنگتن این استثناء دردناک را قائل شد، علاقه ی محتاطانه چین به نفوذ در این
پروژه است.
رسوخ چینی ها به این پروژه یک سیگنال بسیار هشدار دهنده برای رقبای
منطقه ای پکن است، به خصوص با توجه به اینکه سرمایه گذاران چینی هم اینک در چابهار
مستقر هستند. نگرانی واشنگتن و متحدان آن ناشی از این است که هند ممکن است کنترل
پروژه را از دست بدهد و رهبری توسعه بندر را به چین واگذار کند. آخرین گفته در این
باره پیشنهاد جواد ظریف وزیر خارجه ایران طی سفر وی به اسلام آباد در ماه مارس
امسال بود. نگرانی غرب به این امر منجر شد که حتی ژاپن که متحد هند و دشمن چین
است، ابراز علاقه خود را به مشارکت در تأمین مالی نوسازی بندر ایرانی کند.
چین مایل است تا پایان سال 2015، مشارکت خود را در ساخت تأسیسات بندری
در ایران گسترش دهد. دلیل چنین علاقمدی لجوجانه و مداوم پکن، مقدم بر همه، رفتار
ناامن و ناسازگار هند است. طی ده سال فعالیت بازسازی بندر چابهار، تنها پیشرفت
ناچیزی به دست آمد و موفقیت عمدتا به کمپین های تبلیغاتی محدود شد، از جمله غوغای
خبری در مورد حمل چند تن گندم از هند به افغانستان از طریق این بندر. بخش خصوصی
هند، با ترس از تحریم های مجدد ایالات متحده (که معلوم شد، این ترس ها دور از
واقعیت نبود)، طی چند سال گذشته نشان می داد که مایل نیست پول های جدی در بندر
ایرانی سرمایه گذاری کند. در مورد خود ایران می شود گفت که توسعه بندر می تواند
علاوه بر سود اقتصادی، به دلیل نقش ویژه ای ایران در رقابت بین چین و رقبای آن در
جنوب آسیا و آسیای مرکزی، اهمیت استراتژیک ایران را افزایش دهد.
علاوه بر این، چابهار ایران را از نظر زیرساخت های ساحلی دارای
اهمیت بسیار بالا تامین می کند. واقعیت این است که در حال حاضر ایران عمدتا وابسته
بنادر خلیج فارس می باشد، که همانطور که در جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد، می
تواند در صورت حمله نظامی دشمن، ایران را در معرض خطر محروم شدن از دسترسی به دریا
را قرار دهند که این اتفاق ها چند بار در جریان جنگ ایران و عراق بود. پس از راه
اندازی، این بندر همچنین می تواند به اقتصاد استان های فقیرنشین سیستان و بلوچستان
کمک کند که در حال حاضر به دلیل خشکسالی ها و عملیات شورشیان سنی بلوچ که در حال
مبارزه با ایران در مرز با پاکستان هستند، به شدت در معرض آشفتگی است.
یران باید گسترش جنگ در این منطقه را متوقف کند تا آن به مسئله
اجتماعی و اقتصادی علاج ناپذیری تبدیل نشود. یک بندر مرفه که برای جوانان محل کار
ایجاد می کند و نارضایتی آنها را از بین می برد، و از تندروی آنها جلوگیری می کند
می تواند مشکلات امنیتی ایران را بسیار کاهش دهد.
با توجه به اهمیت این بندر برای ایران، پس از پانزده سال انتظار
بیهوده، این کشور ممکن است به چین برای نجات پروژه از بی فعالیتی هند رو آورد.
اراده آهنین چینی هایی که در ساخت و ساز راهروی اقتصادی چین و پاکستان نشان داده
شده است، به طور واضح از طرف هند در چابهار دیده نمی شود. چینی ها مبلغی بالغ بر
50 میلیارد دلار برای اجرای پروژه راهروی اقتصادی چین- پاکستان اختصاص داده اند
آنچه که به سهم هند در پروژه بازسازی بندر چابهار مربوط است باید گفت
که پول تخصیص داده شده از طرف هند تنها 500 میلیون دلار تخمین زده می شود که آنرا
نمی توان با جاه طلبی های چینی مقایسه کرد. اگر چین جایگزین هند به عنوان مجری
اصلی در توسعه بندر شود، ممکن است اتفاق بیافتد که دو مهمترین واحد تجاری که در
فاصله 80 کیلومتری از همدیگر در منطقه مهم استراتژیک قرار دارند، به دست چین بی
افتد. گر این اتفاق بیافتد، چین به طورغیرمستقیم موضع خود را در اقیانوس هند و
دریای عربستان مستحکمتر خواهد کرد و تنها 640 کیلومتر از تنگه هرمز، که از طریق آن
اکثر ذخایر نفتی جهان حمل می شود، قرار خواهد گرفت و نواحی دارای اهمیت جهانی را
کنترل خواهد کرد. این امر استراتژیست های آمریکایی را نگران می کند؛ چرا که چنین
سیر حوادث به نظر شان یک سناریوی واقعا وحشتناک است.
در اواخر دهه هفتاد قرن گذشته میلادی ، یکی از عواملی که واکنش قاطع
جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، به حمله شوروی به افغانستان مشروط کرد، این بود
که ارتش شوروی می توانست خیلی نزدیک به تنگه هرمز پیشروی کند. افغانستان کشوری بود
که استراتژیست های آمریکایی آنرا بخشی از حیطه نفوذ شوروی می دانستند. گام دیگری
در این راستا اشغال ایران در صورت لزوم بود. به عقیده آمریکا در واقع اتحاد شوروی
مدت طولانی برای انجام این کارآماده می شد. حمایت از حزب مارکسیست — لنینیستی
توده ایران ، مهمترین شرط تحت کنترل در آوردن ایران توسط آنها بود. اگر ما به این
واقعیت توجه کنیم که اتحاد شوروی خودش دارای ذخایر سرشار نفت و گاز است، خواهیم
فهمید که این امر به برقراری سلطه جهانی شوروی در زمینه انرژی منجر می شد.
در نتیجه، امریکا انتخابی جز متوقف کردن اتحاد شوروی در افغانستان با
کمک پاکستان را نداشت. متاسفانه (برای شوروی) در ایران، در آن زمان انقلابیون اسلامی
نفوذ خود را بر آیت الله خمینی، که نه اتحاد شوروی و نه رقیب غربی آن، آمریکا را
دوست نداشت، تقویت کردند. هر طوری شده آنها در مبارزه علیه شوروی در افغانستان، با
تشویق جهاد جنگ جو، با تامین مالی و حمایت از ستیزه جویان شیعه کمک کرد. تلاش
ایالات متحده برای جلوگیری از اتحاد شوروی، موفق شد و واشنگتن به مسکو اجازه نداد
کاری کند تا منافع انرژی موجود در حوزه خلیج فارس به خطر بی افتد.
حضور بزرگ ابعاد چین در چابهار نیز جوابگوی منافع بلندمدت ایران نیست.
از دیدگاه مقامات ایرانی علاوه بر وابستگی به چین به عنوان بازار برای یک سوم
منابع انرژی و یک شریک تجاری مهم، کنترل یگانه بندر ایرانی واقع در ساحل اقیانوس
می تواند منجر به وابستگی بیش از حد ایران به قدرت جهانی نوظهور شود. اگر ایران
خود را به اقتصاد چینی ببندد و به پایگاه نظامی چین در آسیای غربی تبدیل شود،
لفاظی های تهدیدآمیز تهران درباره خودکفایی و ایستادگی به صدای پوچ بدل خواهد شد.
با این حال، با توجه به مشکلات اقتصادی رو به رشد و نارضایتی مردم در ارتباط با
آنها، به نظر نمی رسد که مقامات مذهبی ایران انتخاب وسیعی داشته باشند. اگر چین در
روزهای بحران اجتماعی و اقتصادی کمک خود را به ایران پیشنهاد کند، تهران بجز قبول
آن، راه دیگری ندارد. این کمک مانند پاداش، مناسب بوده و برای ریشه کن سازی
سیاستمداران آمریکایی که آماده اند نظام حاکم در ایران را خفه کنند، به موقع است.
اگر چین رهبری بازسازی چابهار را بدست خود بگیرد، می تواند پاکستان را
متقاعد کند که از حمایت فعال یا غیرفعال از شورشیان بلوچ در استان های سیستان و
بلوچستان دست بکشد که منافع چین را تهدید می کند و خشم پکن را بر می انگیزد. اسلام
آباد خوب می داند که باید با چینی ها روابط خوب به دلایل مختلف اقتصادی و نظامی را
داشته باشد.
بنابراین، برای ایالات متحده بسیار مناسب تر بود اگر به ایرانِ به طور
قابل توجهی تضعیف شده گذشت کرده و به هند اجازه بدهد تا توسعه بندر چابهار را
ادامه دهد، با وجود منافع احتمالی نظام ناخوشایند روحانی (برای آمریکا) تا اجازه
بدهد که مخالف اصلی جهانی ایالات متحده، چین را برای تسریع در مسیر پیشروی خود به
غرب، کنترل بندر استراتژیک مهم را بدست بگیرد.
و بالآخره، معافیت بندر چابهار از تحریم ها نیز می تواند نارندرا
مودی، نخست وزیر هند را به عنوان پاداش نمادین جهت پایبندی وی به روابط تنگ با
ایالات متحده، خوشحال کند. اگر چه این امر موفقیت را تضمین نمی کند، احتمالا هند
در نهایت فرصت خود را از دست خواهد داد؛ معافیت از تحریم ها حداقل به طور موقت
چینی ها را از کنترل چابهار نگاه خواهد داشت.