سیاهچاله شرقی انرژی

نبض نفت - جمهوری خلق چین از جمله کشورهایی در جهان است که با برنامهریزی دقیق و حسابشده قادر شد در عرض کمتر از پنج دهه خود را از یک کشور به نسبت فقیر تا سطح بزرگترین اقتصادهای جهانی ارتقا دهد. در ابتدای این مسیر، چین صنعت و اقتصاد قابل ذکری نداشت و تنها به واسطه جمعیت فراوان شناخته میشد. در آن شرایط، سرانه سالانه هر چینی کمتر ۲۰۰ دلار بود اما اکنون این رقم به ۱۲ هزار دلار نزدیک شده است.
جالب اینجا است که در سالهای زیادی این کشور رشد اقتصادی دو رقمی
را تجربه کرده و حتی در برخی دوره ها نرخ رشد چین به ۲۰ درصد در سال هم نزدیک شده
است. در وضعیت کنونی که تا حدودی رکود گریبان اقتصاد این کشور را گرفته است
هم چین با رشد سالانه حدود ۶ درصدی بالاتر از بسیاری از کشورها قرار دارد.
تولید خالص سالانه چین هم که در دهه ۱۹۷۰ به سختی به ۷۰ میلیارد
دلار می رسید براساس آخرین آمار حدود ۱۴ تریلیون دلار (۱۴ هزار میلیارد دلار)
عنوان شد که از این منظر پس از آمریکا در رتبه دوم اقتصادهای بزرگ جهان و فراتر از
ژاپن، آلمان و اندکی کمتر از کل اتحادیه اروپا قرار گرفته است.
از نظر بسیاری از آمارهای اقتصادی و توسعهای، چین رکوردهایی را به
ثبت رساند که در جهان نه تنها عالی بلکه بیسابقه به شمار میرود.
وابستگی شدید چین به انرژی
با همه دستاوردهای مهم اقتصادی و صنعتی که چین به ویژه در ۲۰ سال
اخیر کسب کرده است اما این کشور یک نقطه ضعف بزرگ دارد. امنیت انرژی و نبود منبع
قابل اعتماد داخلی برای تأمین آن مهمترین چالش برای این غول مالی، اقتصادی و صنعتی
جهان به شمار میرود. چین در بهترین حالت ممکن است بتواند از برخی حوزه های نفتی
خود روزانه حدود ۳ میلیون بشکه نفت استخراج کند اما نیاز صنعت این
کشور چیزی در حدود ۱۴ میلیون بشکه نفت در روز است.
براساس اطلاعات تارنمای بانک جهانی، در حالی که میزان مصرف سرانه
انرژی در چین در سال ۱۹۷۵ با کمتر از یک میلیارد جمعیت معادل نزدیک ۵۲۰ کیلوگرم
نفت بود اما همین آمار سرانه برای سال ۲۰۱۵ این کشور با حدود سیصد میلیون جمعیت
اضافهتر به حدود ۲۳۰۰ کیلوگرم نفت افزایش یافتهاست.
در سال ۲۰۱۸ میزان مصرف نفت چین ۶۲۸ میلیون تن بود که بیش از ۷۰
درصد آن به واردات از دیگر کشورها وابسته بود. روزنامه «چاینا دیلی» پیش بینی کردهاست
تا سال ۲۰۲۵ میزان مصرف نفت در این کشور به عنوان مهمترین منبع انرژی، به ۷۲۰
میلیون تن افزایش مییابد. البته چین تعهد داده است تا سال ۲۰۳۰ یعنی زمان نهایی
شدن توافق پاریس، این میزان را به ۶۰۰ میلیون تن در سال کاهش دهد.
گزارشهای دیگر نیز بر افزایش روزافزون نیاز چین به نفت تصریح
دارند به گونهای که پیشبینی میکنند تقاضای نفت این کشور در سال ۲۰۳۰ به
حدود ۱۶.۵ میلیون بشکه در روز خواهد رسید.
براساس همین آمار این کشور در دورههای اخیر به بزرگترین واردکننده
نفت جهان تبدیل شده است. البته این میزان مصرف را باید در کنار واردات ماهیانه دهها
میلیون تن گاز و گازوئیل قرار داد و سپس دریافت که چگونه موضوع انرژی میتواند
پاشنه آشیلی برای این اقتصاد پویا باشد. به همین دلیل برخی از مقام های ارشد چینی
موضوع انرژی را یکی از مهمترین تهدیدها برای امنیت ملی این کشور عنوان می کنند.
منابع انرژی چین
تأمین این میزان از انرژی به ویژه نفت خام مورد نیاز چین از عهده
یک کشور خارج است ضمن اینکه اتکا به یک کشور هم منطقی به نظر نمیرسد. در سالهای
اخیر ایران، چین، روسیه، آنگولا، عراق، ونزوئلا و حتی ایالات متحده از صادرکنندگان
نفت به چین بودهاند.
گفته می شود چین ممکن است بتواند حداکثر بین ۱۵ تا ۲۰ درصد از نیاز
خود به نفت را از طریق میدان های نفتی داخلی تامین کند و بقیه نیاز خود را باید
وارد کند.
براساس آخرین آماری که سایت «Worlds Top Exports» از اطلاعات مرکز تجارت بین
المللی منتشر کرد، در سال ۲۰۱۸ روسیه حدود ۱۵ درصد از نفت مورد نیاز چین را به این
کشور صادر کرد. عربستان سعودی ۱۲ درصد و آنگولا و عراق هرکدام حدود ۱۰ درصد از نفت
این کشور را تأمین کردند. عمان، برزیل، ایران، کویت، ونزوئلا و حتی آمریکا از دیگر
کشورهای صادرکننده نفت به چین بودهاند. البته کشورهایی همچون امارات، کنگو،
کلمبیا، مالزی و لیبی هم هرکدام کمتر از ۳ درصد از نفت مورد نیاز پکن را تحویل میدادند.
رویکردهای نفتی چین
چین برای مقابله با این شرایط سعی دارد منابع بلندمدت نفت و انرژی
را از طریق سرمایه گذاریهای گسترده در اقصی نقاط جهان تضمین کند. از طرف دیگر این
کشور تلاش میکند تا ضمن ایجاد ذخایر استراتژیک، در منابع نفتی تنوع ایجاد کند و
خود را به چند کشور و منطقه انگشت شمار محدود نسازد.
از دیرباز نزدیکی نسبی جغرافیایی در کنار حجم فراوان دخایر نفتی در
منطقه خلیج فارس، تقریباً منبع بی پایان و کم دردسری را برای این کشور تضمین کرده
بود. اما وقوع تنشهای گوناگون در منطقه همچون حضور پررنگ نظامی آمریکا،
تحولات یکی دو دهه اخیر در خلیج فارس به ویژه عراق، تنشها میان تهران و ریاض در
کنار میزان نفوذ سیاسی ایالات متحده بر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس موجب نگرانی دولتمردان
در پکن شدهاست.
این هراس مخصوصا در دوره اخیر به دلیل گمانه زنیها در مورد بسته
شدن احتمالی تنگه هرمز عمیقتر شد. از طرف دیگر سیاستهای غربگرایانه
برخی حکام عربی کشورهای نفت خیز منطقه مخصوصاً در دوره ریاست جمهوری
«دونالد ترامپ» باعث عمیقتر شدن این نگرانی شد.
رشد فزاینده قدرت اقتصادی چین که پیامد آن افزایش نفوذ سیاسی در
عرصههای مختلف بین المللی است هم کاخ سفید را نگران ساخته که در آینده نه چندان
دور پکن رقیب اصلی رویکردهای جهانی و حتی هژمونی واشنگتن خواهد بود. ایالات متحده
یکی از اهرمهای فشار برای کنترل آمال بین المللی پکن و کاهش نفوذ جهانی این کشور
را بحث انرژی میداند. در همین راستا رابطه نزدیک کشورهای حوزه خلیج فارس با ترامپ
خطری بالقوه برای رهبران چین ارزیابی میشود.
بسیاری از تحلیلگران اعتقاد دارند نزدیکی چین به روسیه در حوزههای
سیاسی و اقتصادی اکنون راه خود را به حوزه انرژی باز کرده است. به تازگی اعلام شد
که اولین مرحله از احداث خط لوله گاز از روسیه به چین در همین راستا و در ذیل یک
راهبرد جامعتر انجام شد. این خط لوله ۳ هزار کیلومتری گاز طبیعی را از سیبری به
شمال شرق چین انتقال میدهد. تکمیل این پروژه تا سال ۲۰۲۵ سالانه ۳۸ میلیارد متر
مکعب گاز را از روسیه به چین انتقال میدهد که حدود ۱۰ درصد گاز مصرفی چین خواهد
بود.
روسیه و چین از چند سال قبل قرارداد همکاری سی ساله و ۴۰۰ میلیارد
دلاری را امضا کردند که اجرای این خط لوله گاز طبیعی بخشی از آن است.
برخی از دیگر راهبردهای پکن در حوزه انرژی عبارتند ایجاد ذخایر
استراتژیک، توجه خاص به گاز به عنوان منبع انرژی، دیپلماسی و تعامل با قدرتهای
دیگر، پیوند زدن انرژی با رژیم تجاری وسیعتر و کمک و سرمایه گذاری در کشورهای
صادرکننده انرژی.
منبع: ایرنا