پاسخ وزارت نفت به برخی جریانسازیها درباره پالایشگاهسازی
۱- در مقدمه ضمن گلایه از برگزاری یک جلسه یک سویه با هدف تخریب وزارت نفت تصریح میشود برگزاری میزگرد رسانهای درباره یک موضوع اقتصادی و با رویکرد انتقادی که در آن صرفاً صدای مخالفان بلند است و به یک تریبون یکطرفه و با اهداف سیاسی آشکار بدل میشود، هنری است خاص که البته آن رسانه و دوستانش تبحر و تجربه زیادی در آن دارند، گرچه برای اجرای مقصود سیاسی خود در تخریب دولت و وزارت نفت چندان نیازی به زحمت تدارک این جلسه نمایشی هم نبود و طبیعتاً حاضران در این «گعده خودمانی» جدای از میزگرد هم به ایفای مسئولیت میپرداختند. از عجایب زمانه این است که برگزارکنندگان آن میزگرد که احتمالاً در کسوت کارمند آن روزنامه هستند، حتی ژست یک ژورنالیست برای به چالش کشیدن ادعاهای دو میهمان میزگرد را هم نمیگیرند و گویی سؤالات در نهایت همدلی و همراهی از قبل آماده و جواب ها هم که طبیعتاً مهیاست، فقط باید با یک کلیک راهی سرویس انتشار شود! البته عمر اقبال این سبک نمایشهای خفیف «تمامیتخواهی» و تکصدایی سالیان دراز است در جهان و هم در ایران به پایان رسیده است. شما هم دیر یا زود با این حقیقت آشنا خواهید شد که جعل کردن دورهمیهای زودهنگام انتخاباتی به نام میزگرد کارشناسی، حاصلی جز طرد از سوی جامعه کارشناسی نخواهد داشت.
۲- موضوع ظاهری میزگرد نمایشی یادشده، نقد عملکرد وزارت نفت دولتهای هفتم و هشتم - یازدهم و دوازدهم در زمینه توسعه صنعت پالایش نفت و نیز کارنامه توسعه مجتمع پالایشی ستاره خلیجفارس است. این موارد البته ظاهر و نقابی است که اهداف پنهان برای برگزاری این میزگرد مستور بماند، اما به نظر میرسد که سه هدف عمده در نهایت برای برگزاری این میزگرد مورد نظر برگزارکنندگان است؛ نخست: تخریب کارنامه و عملکرد مدیریتی شخص آقای زنگنه بهعنوان وزیر نفت دولتهای هفتم هشتم- یازدهم و دوازدهم در زمینه مدیریت کلان صنعت نفت و بهویژه بخش صنعت پالایش، دوم: تحلیل، ارائه و تثبیت مدل مطلوب مدیریت نفت توسط حلقه فکری خاصی که این میزگرد را تدارک دیدهاند و سوم، معرفی اعضای میزگرد بهعنوان لیدرهای دفاع از مدل مدیریتی یادشده. درباره این سه هدف بهصورت مختصر و با استناد به متن منتشره میزگرد توضیحاتی ارائه میشود: درباره هدف نخست مشخص است که این آقایان اساساً با شیوه مدیریتی کنونی صنعت نفت همراستا نبوده و نیستند، اما دلیل این مخالفخوانی چیست؟
مثلاً آقای احمدی از حاضران در این تریبون یکطرفه میگوید: متأسفانه روزی که آقای زنگنه به وزارت نفت آمد عنوان کرد پالایشگاه ستاره خلیجفارس به دلیل سوءمدیریتهایی که داشته باید مورد مطالعه موردی توسط دانشگاهها قرار گیرد... تمام اصحاب پروژه تغییر کردند... این اقدامها، فنی و در شأن یک وزیر جمهوری اسلامی نیست ... یکی از اهداف آقای زنگنه از روزی که بازگشت انتقامگیری بود... این انتقامگیری در... انتصابات ایشان مشخص است! شایان ذکر است یکی از افرادی که در جریان تغییر مورد اشاره برکنار شدند خود آقای احمدی بودند که بنا به اعتراف خودشان در همین میزگرد تا مهرماه ۹۲ نایب رئیس پروژه ستاره خلیج فارس بودند، فرد یادشده بیآنکه از دلایل و علل تبدیل شدن پروژه ستاره خلیج فارس به یک کلاف سردرگم توضیحاتی ارائه کنند صرفاً به موضوع برکناری و تغییر اصحاب پروژه انتقاد میکنند.
نامبرده این اقدام را نافی «شأن وزارت» در جمهوری اسلامی میداند، اما از «شأن ملت» و از هزینههایی که با ندانمکاری و «مدیریت خودمانی پروژه» بر گرده مردم تحمیل شده بود سخنی به میان نمیآورد، حرف او و فریاد بسیاری دیگر از افرادی که حالا مدعیان ضرورت پالایشگاهسازی هستند و بعضاً بیرق «وامصیبتا» از پالایشگاه نساختن را علم کردهاند، همین موضوع کنار گذاشته شدن از پروژه یا ترک ناخواسته صندلی بوده است. تقریباً همه کسانی که در دوران قریب به سه دهه حضور آقای زنگنه در مسئولیتهای اجرایی در جمهوری اسلامی با ایشان از نزدیک کار کردهاند به این واقعیت معترفاند که او اهل باج دادن و باج گرفتن نیست، در موضوع حق ملت با هیچ اسمی، ولو اسامی بزرگ و شناختهشده تعارف ندارد، مردم ایران در کارنامه او عمدتاً ایستادگی و صبر بر شداید ناشی از باج ندادن در برابر بابک زنجانی را دیدند، اما دهها و صدها نمونه دیگر از کوتاه نیامدن زنگنه در برابر «حق ملت» هست که شاید کمتر به آن پرداخته شده است. بسیاری از این موارد شامل قاطعیت او در برابر «خطای مدیریت پروژههای نفت» است که همچون ستاره خلیج فارس به چاه ویل هزینههای بیانتها از جیب ملت تبدیل شده بود. بله واقعیت اینجاست که زنگنه از دید خیلیها مدیر خوبی نیست، چون دستی برای آجیل دادن و دندانی برای آجیل خوردن ندارد.
دقیقاً به همین دلیل است که بی ترس و لرز با مماشاتکنندگان نسبت به حق ملت برخورد میکند، مدیر عزل و پروژه را ری پلن میکند، حالا چنین وزیری میبیند پروژهای ۲.۱ میلیارد یورو از کیسه ملت خرج برداشته، فقط بخشهایی از حوض آب، خط لوله تکمیل و بخشی از تأسیسات غیرفرآیندیاش مهیا و به یکی از نمادهای خطای مدیریتی تبدیل شده، حق تغییر مدیران پروژه را ندارد؟ چرا؟ چون آقای احمدی فکر میکند این کار در شأن وزارت نیست!! اتفاقاً ما معتقدیم کوتاه نیامدن در برخورد با خسارتزنندگان به منافع ملت، دقیقاً در شأن وزارت در جمهوری اسلامی مدنظر امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب است.
درباره هدف دوم یعنی تلاش مشترک وطن امروز و اعضای حاضر در میزگرد خودمانی موردبحث برای تحلیل، ارائه و تثبیت مدل مطلوب مدیریتی نفت توسط یک جریان سیاسی خاص باید گفت: انتظار میرفت که برپایی اردوی زودهنگام انتخاباتی یک جریان سیاسی، زمینهساز چنین مباحثی شود، اما این تعجیل، ناخواسته زمینهساز آشنایی بیشتر و بهتر مردم و جامعه کارشناسی کشور با دیدگاههای مدیریتی و شیوه، اسلوب و رویکرد این جریان سیاسی نسبت به ماهیت توسعه اقتصادی و صنعت نفت شود، بهویژه مهم است که جامعه کارشناسی بداند با رویکردی مواجه شده که معتقد است «ماست و کره و پنیر از شیر گرانتر است، به همین دلیل پس پالایش نفت حتی اگر صرفه اقتصادی هم نداشته باشد باید انجام شود». به تعبیری دیگر وزارت نفت امروزه با یک اسلوب فکری مدعی مواجه است که به اقتصاد صنعتی مدرن، پیچیده و نیازمند آنالیز به نام صنعت نفت و پالایش نفت نه با دیدگاه علمیاش بلکه با سنتیترین تشبیه ممکن یعنی قیاس ضرورتهای پالایشگاهسازی با تولید ماست و کره گران از شیر ارزان نگاه میکند! توجه بفرمایید میلیاردها دلار سرمایه ملت دست کسانی بوده که اینگونه فکر میکنند و بدیهی است که ثمره و نتیجه چنین شیوه تفکری، دستاوردهای مدیریتی است که به بزک کردن بنزین آلوده به نام افتخار ملی و آبگیرسازی به اسم پیشرفت پروژه منتهی شد. ما امروز با یک جریان «مردمفریب» در نقد عملکرد وزارت نفت مواجه هستیم.
آقای احمدی بهعنوان عضوی از میزگرد محفلی وطن امروز بعد از اینکه میگوید ماست و کره از شیر گرانتر است پس پالایش نفت اگر صرفه اقتصادی نداشته باشد هم باید انجام بشود، در ادامه تأکید میکند که «درخواست ما این است که کارها را به کارشناسان دلسوز، انقلابی و با تفکر جهادی بسپارید، خواهید دید «مانند گذشته» وضعیت نفت را چگونه بهتر میکنیم و چگونه نفت دوباره موتور محرک اقتصادی کشور میشود»، یا آقای سالاری که عضو دیگری از این مهمانی خودمانی بوده است میگوید سال ۹۱ تنها روزی ۵.۱ میلیون لیتر بنزین وارد شد از سال ۹۴ روزی ۱۰ میلیون لیتر وارد شد اما او با زیرکی از زیر بار این حقیقت فرار میکند که پایینتر بودن واردات بنزین در سال ۹۱ ناشی از توزیع بنزین آلودهای بود که در آن سیستم مدیریتی و با کارگردانی آنان تهیه و سلامتی مردم را به مخاطره انداخته بودند. آقای سالاری همچنین در جریان علنی کردن بخش دیگری از اسلوب فکری خود و همفکرانشان میگوید این سرمایه (منظور هزینه واردات بنزین است) را اگر میآوردیم چند پروژه پالایشگاهی میتوانستیم درست کنیم! این سخن آقای سالاری صورت دیگری از همان نظریه ماست و پنیری آقای احمدی است. در حقیقت کسی که زمانی مسئولیت ارشدی در شرکت ملی پالایش و پخش داشته هم پالایشگاه را نه مجموعهای نیازمند توجیه اقتصادی، بلکه صرفاً یک پروژه که میتواند پول بابت ساختهشدنش ببلعد میبیند، یعنی از نظر این بزرگواران پالایشگاه، صرفاً یک پروژه اجرایی است، احتمالاً کلنگ زدنش خیلی خیلی مهمتر از آنالیز توجیه فنی و اقتصادی، یا لایسنسهای فنی است.
وزارت نفت با پدیدهای مواجه است که به چشم مخاطب زل زده و دروغ میبافند و وعده گذشتهای را میدهند که نه با روش مدیریتی بلکه به ضرب درآمد صادرات نفت بالای ۱۰۰ دلار، با صرف کردن ۲.۱ میلیارد دلار یک طرح نیمهکاره و کلاف سردرگم تحویل دادند، وعده شکوه و شکوفایی گذشتهای را میدهند که با طرح ادعاهای دروغین، برشهای پتروشیمی را به اسم دستاورد خودکفایی بنزین در هوای کشور تزریق کردند، جامعه کارشناسی صنعت نفت ایران با پدیدههایی مواجه است که عزل شدن بابت ناکارآمدی را «انتقامگیری» تفسیر میکند و در شرایطی که سالهاست مطابق قانون، وظیفه احداث پالایشگاه صرفاً به بخش غیردولتی واگذار شده است، میگوید «اگر قرار است یکی دیگر پالایشگاه بزند و یکی دیگر نفت را عرضه کند پس وزارت نفت را برای چه چیزی دست کردهایم؟» حاصل این مدل مطلوب مدیریتی نفت که این آقایان داعیهدار آن هستند، انبوهی از پروژههای نیمهتمام بود، پروژههایی که در برخی موارد با اندازهگیریهای عمداً نادرست اعداد پیشرفت پروژهها جعل شده بوده، در برخی موارد عملیات خاکبرداری پروژه بهعنوان بخش اصلی پیشرفت پروژه اعلام شده بود و در مواردی هم صدور برگه تقاضای خرید تجهیزات در شرایطی که هنوز فروش آن تجهیز حتی از سوی شرکت فروشنده خارجی تائید نشده بهعنوان «تأمین تجهیزات» و جزو بخشی از پیشرفت پروژه اعلام شده بود، ما با چنین شبکهای از جعل و تحریف حقیقت مواجه هستیم که کمر اقتصاد ایران زیر بار هزینه مدل مطلوب آنها در مدیریت نفت هنوز بعد از هشت سال راست نشده است، اما درباره سومین هدف از برگزاری این میزگرد یعنی معرفی اعضای میزگرد بهعنوان لیدرهای دفاع از مدل مدیریتی یادشده ذکر همین نکته برای آگاهان کفایت میکند که با وجود دور شدن برخی افراد از مسئولیتهای مدیریتی صنعت نفت، اما پرونده عددسازیهای جعلی در پیشرفت برخی پروژهها و همچنین پرونده خسارتبار بنزین پتروشیمی همچنان در افکار عمومی و کارشناسی کشور گشوده است.
۳- اما درباره ادعاهای مطرح پیرامون پالایشگاه ستاره خلیج فارس موارد زیر به استحضار خوانندگان عزیز میرسد. همانگونه که وزیر نفت هم پیشتر در مواردی اشاره کرده است کار طراحی احداث این پالایشگاه در دولت هشتم پایهگذاری شد و در شرایطی که انتظار میرفت در سالهای ۸۴-۹۲ این طرح به سرانجام برسد، با پایان دولت دهم و آغاز دولت یازدهم، ساماندهی این پروژه بهعنوان یک طرح نیمهتمام و بسیار بههمریخته از سوی وزارت نفت بهعنوان یک «ضرورت ملی» مورد توجه قرار گرفت تا بیش از این سرمایه ملت و بازنشستگان عزیز کشور تلف نشود.
برای تبیین این واقعیت که احداث این پالایشگاه در دولت هشتم طراحی شد شایان ذکر است که هر پالایشگاهی برای احداث مقدمتاً نیازمند تدوین یک برنامه جامع توجیه فنی- اقتصادی است. در همین برنامه باید تمامی رئوس و الزامات از جمله لایسنسهای پالایشگاه دیده شود، در عمل هم بعد از سال ۸۱ و بهویژه با قطعی شدن برداشت گاز از فازهای نخست میدان پارس جنوبی، طراحی یک پالایشگاه با خوراک میعانات گازی در دستور کار وزارت نفت قرار گرفت و برنامه جامع و ارزیابیهای فنی - اقتصادی و محیط زیستی آن در سالهای ۸۲ و ۸۳ انجام شد، در نهایت و به استناد همان برنامه توجیهی و با پذیرش آن از سوی نظام برنامهریزی کشور، دولت وقت در زمستان سال ۸۳ موضوع ساخت این پالایشگاه را در خلال قانون بودجه سال ۱۳۸۴ به مجلس محترم شورای اسلامی پیشنهاد کرد که پیشنهاد مذکور در تاریخ ۲۵ اسفند ۸۳ تصویب شد. آنچه آقایان مدعو در میزگرد خودمانی وطن امروز شاید از آن بیخبر باشند این است که در قانون مذکور اولاً این تکلیف برعهده شرکت ملی نفت ایران گذاشته شده بود، آنگونه که در متن قانون بودجه میبینیم:
شرکت ملی نفت ایران مکلف است با رعایت ضوابط اقتصاد مهندسی پالایش و بند (ث) تبصره (۲) این قانون *، نسبت به اجرای بهینهسازی و بازسازی پالایشگاهها با هدف افزایش تولید روزانه بنزین معادل بیست میلیون لیتر به مبلغ دو میلیارد و پانصد و پنجاه میلیون (۲.۵۵۰.۰۰۰.۰۰۰) دلار اقدام کند.
طرح اجرا و احداث سه پالایشگاه میعانات گازی جمعاً به ظرفیت سیصد و شصت هزار بشکه در روز با هدف تولید حداقل 32 میلیون لیتر در روز به مبلغ یک میلیارد و دویست و هفتاد و پنج میلیون (۱.۲۷۵.۰۰۰.۰۰۰) دلار را با رعایت بند (ث) تبصره (۲) به انجام برساند.
اما خوب است بدانیم بند (ث) تبصره ۲ که از آن یاد شده چیست؟ در این بند میخوانیم: در اجرای ماده (۱۳) قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، دولت مجاز است در سال ۱۳۸۴ با رعایت اهداف و در سقف افزایش مانده تسهیلات فاینانس موضوع بند (ب) جدول شماره (۷) قانون مذکور نسبت به تأمین و تضمین منابع مالی از بازارهای سرمایه خارجی برای سرمایهگذاری در قالب قراردادهای تأمین مالی پروژهها و یا مشارکت استفاده نماید.
سرمایهگذاریهای موضوع این بند از تسهیلات مالی (فاینانس) با رعایت بند (الف) ماده (۱۴) قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران قابل تبدیل به بیع متقابل هستند.
به تعبیری دیگر نمایندگان مجلس در اواخر سال ۸۳ با پیشنهاد دولت وقت برای تأسیس مجتمعی که بعدها نام ستاره خلیج فارس بر آن گذاشته شد موافقت کردند اولاً به شرطی که هزینه آن از محل سرمایهگذاری خارجی و در قالب تأمین مالی – مشارکت خارجی یا بیع متقابل استفاده کنند که بر همین اساس بعدها با یک شرکت آسیایی مشارکت شد، اما بدیهی است که دولت یک ایده را برای دریافت تأییدیه به متن قانون بودجه اضافه نمیکند و نمایندگان مجلس هم به «طرحی در ذهن شکلگرفته» مهر تصویب نمیزنند، مصوبه مجلس در بطن قانون بودجه سال ۸۴ ناظر به این واقعیت بوده است که فعالیتهای اولیه اجرایی برای احداث پالایشگاههای میعانات گازی، از جمله طراحی و مطالعات توجیهی که جزو بخشهای هزینهبر یک پروژه است پیش از آن مصوبه انجام شده و به مرحله تأیید دولت و سپس تصویب مجلس رسیده است تا پایان دولت هشتم در مرداد ۸۴ نیز بخش عمده نقشهها، طراحیها و لایسنسها انجام شده بود، حالا خوب است مدیران محترمی که از سال ۸۴ سکان هدایت این صنعت را در دست گرفتند توضیح دهند چگونه در شرایطی که این طرح جزو مصوبه بودجه سال ۸۴ مجلس بوده و طراحی پایه و لایسنسهای آن هم اخذ شده بود چرا در نیمه دوم سال ۸۹ و با تأخیری پنج ساله کلنگزنی شده است؟
درباره عملیات ساخت پالایشگاه ستاره خلیج فارس هم متذکر میشویم که بخش پالایشگاه این پروژه همچون سایر پروژهها در سه قسمت E-P-C به ترتیب مهندسی – خرید- نصب و راهاندازی قابل تجزیه و تحلیل است، در بخش E (مهندسی) همانطور که ذکر شد مطالعات پایه و اخذ لایسنسهای آن در دولت هشتم انجام شده بود و بخش Detail Design طراحی تفضیلی در دولت بعد انجام شد، با این حال آنچه در سال ۹۲ محرز گردید این بود که حتی در این بخش که قسمت عمده آن در دولت هشتم اجرا شده بود نیز با وجود گذشت هشت سال هنوز کار بهصورت کامل به انجام نرسیده بود و مجدداً با صرف هزینه و زمان، بخش مهندسی پروژه پایان یافت. آنگونه که اعداد و ارقام مورد تأیید خود آقایان وجود دارد در پایان سال ۹۱ در سه فاز اصلی پروژه، در بخش پالایشگاه ۵۱.۵۳ درصد، در احداث خط لوله ۹۹.۷ درصد و در احداث حوضچه آبگیر ۹۳.۳ درصد پیشرفت وجود داشته است، شاید اولین سؤال جدی که جا دارد آقایان مدعی پالایشگاهسازی به آن پاسخ بدهند این است که چرا وقتی عملیات احداث خود پالایشگاه با توقف و رکود مواجه بوده است اصرار داشتند دهها کیلومتر خط لوله پروژه را اتمام و زیر آفتاب سوزان جنوب بهصورت بلااستفاده رها کنند؟
آیا نیت و مقصودی غیر از این بوده است که با اتمام بخش نسبتاً ساده کار یعنی لولهگذاری، درصد پیشرفتی در یک بخش از پروژه «خلق» و آن را بهعنوان پیشرفت پروژه جعل کنند؟ در خود بخش پالایشگاه هم آمارهای مورد استناد آقایان حکایت از این دارد که ۵۱ درصد پیشرفت شامل ۸۷ درصد پیشرفت در طراحی و مهندسی، ۵۵ درصد در خرید و ۳۱ درصد در اجرا و نصب بوده است. درباره بخش مهندسی و طراحی که در سطور فوق توضیح داده شد اما در بخش خرید هم بررسیهای بیشتر در سال ۹۲ نشان داد درصد اعلامی شامل مواردی بوده که سفارش خرید «ظاهراً» صادر شده، اما با دلایلی واهی همچون بدقولی فروشنده و... کالا و تجهیزی واصل نشده است و در نهایت بخش قابلتوجهی از کالاهای این بخش در دوره جدید از سال ۹۲ به بعد مجدداً سفارشگذاری شد. در بخش اجرا و نصب هم که ۳۱ درصد پیشرفت داشته است، این میزان صرفاً شامل ساختمانهای اداری پالایشگاه ستاره خلیج فارس و عملیات خاکبرداری پروژه بوده و هیچیک از موارد حساس مثل بویلرها و سیستمهای فرآیندی تا پیش از سال ۹۲ نصب نشده بود و دقیقاً ۶۹ درصد از بخش اجرا و نصب که بخش حساس و پرهزینه این پروژه بوده بعد از سال ۹۲ انجام شد. نظر خوانندگان محترم را به این واقعیت جلب میکنیم که کل طرح در سه فاز پالایشگاه - خط لوله خوراک و آبگیر با صرف هزینه ۲.۱۷۷ میلیارد یورو در مجموع تنها ۵۸.۴۶ درصد پیشرفت تا پایان سال ۹۱ داشته است، ضمناً در سالهای بعد مشخص شد بخشی از اعداد همین ترکیب نیز قبلاً و از سوی متولیان امر دست بالا گرفته شده بوده اما به هر روی به دلیل ضرورت باز شدن کلاف سردرگم این پروژه ملی، کار بهسرعت اصلاح شد. یک بار دیگر خلاصه این قسمت را با هم مرور میکنیم:
«طرح در پایان سال ۸۳ بهعنوان بخشی از قانون بودجه کشور مورد تأیید مجلس شورای اسلامی قرار میگیرد، مطالعات توجیه اقتصادی و مهندسی پایه آن در دولت هشتم به اتمام میرسد، مرداد ۸۴ دولت تغییر میکند، بعدها قیمت نفت به بالاترین نرخ تاریخی و به تبع آن نرخ جهانی بنزین هم به ارقام افسانهای میرسد، کشور در همان سالها زیر بار فشار ناشی از تحریمها دست به جراحی اقتصادی میزند و بنزین سهمیهبندی میشود، کسی سراغی از پالایشگاه بزرگی که قرار بود ساخته شود نمیگیرد... حالا هشت سال گذشته، سال ۹۲ است و دولت تغییر میکند، بعد از هشت سال از شروع مقدمات پروژه نهتنها پالایشگاهی به بهرهبرداری نرسیده، بلکه یک پروژه زخمی شده روی دست کشور است که ۹۹ درصد خط لولهاش ساخته شده و بلااستفاده رها شده است، ۹۳ درصد حوضچه آبگیرش ساخته شده و فاقد کارایی است و در پالایشگاه هم ۶۹ درصد عملیات نصب و اجرا و بیش از ۴۵ درصد خرید تجهیزات شامل اقلام حساس و کاربردی باقی مانده... همه اینها در حالی است که ۲.۱۷۷ میلیارد یورو هم خرج شده است، هشت سال از شروع پروژه گذشته است، کشور به بحران بنزین دچار شده، چنین سرمایهای از جیب ملت رفته و یک طرح نصفه و نیمه تحویل شده است، مجریان طرح هم منتظرند تا از آنها در یک مراسم رسمی قدردانی شود که نمیشود!... قضاوت این روایت باشد برای خوانندگان عزیز و نسلهای فردا.
۴- در پایان بار دیگر ضمن دعوت رسانههای عزیز و بهویژه رسانههای «مکلف به نقد وزارت نفت» دعوت میکنیم با پرهیز از طراحی تریبونهای تکصدا، از میدان دادن به چهرههایی که فرافکنی و تشویش اذهان عمومی با اغراض سیاسی، مطلوب آنهاست ممانعت کرده و حتیالمقدور تلاش کنند تا بحثهای فنی - تخصصی را با حضور آرای مختلف و متنوع برگزار کنند. ضمناً بار دیگر یادآور میشود درباره جزئیات پروژه ستاره خلیج فارس، توضیحات مستقلی مجدداً منتشر خواهد شد.