جای خالی ابرچالشها در مناظرات
به گزارش تعادل، از سوی دیگر پرسشهایی که از سوی مجری صدا و سیما مطرح شد، فاقد گزارههای لازم رویکردهای علمی و تخصصی بود. در اقتصاد ایران چالشهای انباشته شده فراوانی وجود دارند که از دهه ۵۰ خورشیدی این چالشهای کلیدی روی هم تلنبار شده تا به امروز که اقتصاد ایران در شرایط بحرانی قرار گرفته است. این روند به ویژه در دهه ۹۰ که دهه فرصتسوزی برای اقتصاد ایران بود و مجموعه شاخصها برای اقتصاددانها به مرحله هشدار رسیده بسیار برجستهتر نیز شده است.
میانگین رشد اقتصادی صفر درصدی، میانگین رشد تورم ۲۴ درصدی، میانگین رشد تشکیل سرمایه ثابت ناخالص منهای ۵ درصدی، کاهش ۳۴ درصدی قدرت خرید مردم، افزایش ضریب جینی و شکاف طبقاتی از ۳۶.۵ به ۴۱ و عدم بهبود شاخصهای رقابتپذیری و بهبود فضای کسب و کار در کنار تشدید فرسایش زیرساختهای اقتصاد ایران به گونهای که برای نخستین بار در طول نیم قرن گذشته، رشد هزینههای جبران استهلاک از رشد سرمایهگذاری در طول ۳ سال گذشته پیشی گرفته است (امری که نشان میدهد، زیرساختهای اقتصادی ایران در حال فرسودهتر شدن است) و سایر موارد اینچنینی در خصوص شاخصهای اقتصادی که دهه ۹۰ را به دههای خاص در حوزه اقتصادی بدل میکند. در واقع دهه ۹۰ دهه فرصتهای از دست رفته است و با ۲ تحریم اقتصادی گسترده فقرا فقیرتر و ثروتمندان داراتر شدند. از سوی دیگر دهه ۱۴۰۰ نیز برای اقتصاد کشور دهه بسیار مهمی است.
شخصا معتقدم حساسترین دهه اقتصادی در طول نیم قرن گذشته، این دهه خواهد بود. چالشها و ابرچالشهای پیش روی اقتصاد ایران انباشته شده و به شدت در حال متراکم شدن است. وقتی چالشها و ابرچالشها را دستهبندی کنیم در ۳ سطح کلی، این چالشها قابلیت طرح پیدا میکنند. در لایه و سطح نخست بحران آب، بحران جمعیت، بحران صندوقهای بازنشستگی و پایان عصر صادرات نفت در دهه ۱۴۰۰ پیش روی اقتصاد ایران است. در لایه دوم، چالش نظام بانکی و تشکیل ناترازی بانکهای کشور وجود دارند. در لایه سوم نیز چالشهای دیگری مثل افزایش نابرابریهای فزاینده، حاشیهنشینی، بیکاری جوانان، آلایندهها، فساد اقتصادی، رشد نقدینگی و کسریهای بودجه دولت و... را داریم. انتظار داشتم که در مناظره اول به این چالشها و ابرچالشهای اقتصاد ایران از سوی مجری برنامه اشاره شود و نامزدها بر سر مواجهه با این مشکلات بنیادین به چالش کشیده بشوند که متاسفانه یک چنین مواردی در مناظره نخست رخ نداد.
باید بدانیم، این ابرچالشها مثل بیماریهای مضمن و بیماریهای تشدید شدهای هستند که حیات سرزمینی ایران را تهدید میکنند. در حال حاضر ۷۰ درصد سرزمین ایران به تنش آبی رسیده است. رشد جمعیتی ایران به کمترین میزان خودش به زیر ۶ دهم درصد در سال ۹۹ رسیده است. ناترازی صندوقهای بازنشستگی و بدهی صندوقهای بازنشستگی به ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است. نظام بانکی ایران بسیار ناتراز است و این ناترازی به بیش از ۱۰۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است. کسریهای بالای بودجه و ناترازیهای فراوان در اقتصاد ایران باعث شده تا این توقع در اقتصاددانها ایجاد شود که به این چالشهای بنیادین پرداخته شود و پرسشها به سمت و سوی حل این مشکلات هدایت شوند.
در واقع باید نامزدها هر کدام اشاره میکردند که برای مقابله با این ابرچالشهای بنیادین چه راهکارهای عملی را تدارک دیدهاند. به عنوان نمونه برای حل مشکل خشکسالی و کمبود آب، کسری بودجه، ناترازی بانکها و... چه راهبردهایی تدارک دیدهاند. اما بحث کلی مناظره در دور نخست به سمت و سوی برخی موضوعات کلیشهای و مبهم از این دست که راهکار شما برای حل مشکل مسکن چیست؟ برای رشد تولید چه خواهید کرد و... یک چنین مواردی حرکت کرد. ضمن اینکه باید به این نکته نیز اشاره کرد که اساسا نامزدها فرصت و فضای لازم برای پرداختن به این موضوعات را پیدا نکردند.
تنها یک نامزد فرصت پیدا کرد تا در خصوص
مشکلات اقتصادی دهه ۹۰ و برخی ابرچالشهای ضروری در چشمانداز پیش روی دهه
آینده صحبت کند و غیر از این یک مورد کوتاه هیچ اشارهای به یک چنین موارد
بنیادینی نشد. با این توضیحات وقتی از منظر تخصصی به دور نخست توجه
میکنیم، به جز برخی بگو مگوهای سطحی و اتهامزنیها، دستاورد دندانگیری
نصیب فعالان اقتصادی، اساتید و البته افکار عمومی نشد. البته باید امیدوار
باشیم در دورهای بعدی نامزدها فرصت و آمادگی بیشتری برای ارائه راهکارهای
عملیاتی برای حل مشکلات بنیادین اقتصادی را داشته باشند.