بازگشت نفت ایران به بازارهای جهانی، اما و اگرها
از سوی دیگر، با وجود آنکه در برنامه سهمیهبندی اوپکپلاس ایران مستثنی شده، اما بازگشت نفت ایران میتواند معادلات موجود در بین اعضای اوپکپلاس و تاثیرگذاری سیستم سهمیهبندی در قالب این قرارداد را کاهش دهد. واقعیت این است که با وجود همه این گمانهزنیها حتی اگر فرض کنیم که مذاکرات وین به نتیجه برسد، بازگشت نفت ایران به بازارهای جهانی با چندین ابهام جدی مواجه است. اگر فرض کنیم دولت جدید بر اساس آنچه که حجتالاسلام رئیسی در مراسم تحلیف ریاستجمهوری بیان کرد، مصمم به رفع تحریمها و رسیدن به توافق باشد، فاکتورهای مهم دیگری هم درباره تاثیر بازگشت نفت ایران بر بازارها وجود دارد که باید موردتوجه قرار گیرد. مدت زمانی که مذاکرات طول میکشد با توجه به شرایط بازارهای نفت میتواند تعیینکننده باشد. بد عهدی آمریکا در برجام و خروج یکجانبه از این توافق نهتنها ایران بلکه دیگر اعضای ۱+۵ را درباره ثبات و تداوم این قرارداد حساس کرده است بهطوریکه همه طرفها به دنبال راهحلی حقوقی و محکم برای افزایش هزینههای خروج یکجانبه از آن هستند.
توافقی که درباره روند لغو تحریمهای نفتی علیه ایران صورت میگیرد نیز حائزاهمیت است. با توجه به اینکه تحریمهای بانکی، سرمایهگذاری، انتقال تکنولوژی، حملونقل و… بر صنعت نفت ایران تاثیر مستقیم دارد و از سوی دیگر، لغو تحریمها بهویژه در آمریکا صرفا در اختیار رئیسجمهور نیست و بخشی از تحریمها به مجوز کنگره و سنا نیاز دارد، بهنظر میرسد فرآیند لغو تحریمها پیچیده و زمانبر باشد. شرایط تقاضای جهانی نفت تحتتاثیر ویروسکرونا بسیار مهم است. در خوشبینانهترین حالت کارشناسان پیشبینی کردهاند که تقاضای نفت در پایان سال ۲۰۲۳ به شرایط قبل از کرونا باز گردد و در عین حال همزمان با افزایش نرخ ابتلا به سویهدلتا، نگرانیها درباره کاهش تقاضای جهانی نفت بالا گرفته و همین امر پیشبینی آینده در بازارهای نفت را سختتر کرده است. همچنین میزان تقاضای فصلی در زمستان در موازنه بین عرضه و تقاضا، در صورت ورود نفت ایران به بازار تاثیرگذار است.
روابط ایران در اوپک و بهویژه با عربستان حائزاهمیت است. البته اخیرا گامهای مثبتی از سوی هر دو طرف برای عادیسازی روابط برداشته شده است. روابط تیره ایران و عربستان در زمان لغو تحریمها بعد از برجام باعث افزایش رقابت و تنش بین این دو بازیگر مهم اوپک در بازارهای نفت شده بود.
نکته قابلتامل دیگر درباره ظرفیت تولید و صادرات نفت ایران است. بدونشک صادرات نفت ایران بعد از لغو تحریمها افزایش مییابد، اما آنچه حائزاهمیت است تداوم تولید است. مسلما در ابتدا محمولههای متعددی از ذخایر خشکی و شناور نفتخام ایران صادر خواهد شد، اما درباره میزان افزایش تولید ایران و تداوم افزایش تولید ابهام وجود دارد. ایران تحتتاثیر شدیدترین تحریمهای بینالمللی قرار دارد و برای توسعه میادین و چاههای خود نیاز به سرمایهگذاری و انتقال تکنولوژی دارد. میادین نفتی ایران اغلب قدیمی بوده و به غیر از سرمایهگذاری نیازمند تکنولوژیهای افزایش برداشت نفت (EOR/ IOR) هستند و شرکتهای داخلی تکنولوژیهای پیشرو در این زمینه را در اختیار ندارند. افزایش و تداوم تولید، نیازمند اقدامات فوری برای سرمایهگذاری در قالب قراردادهای جذابتر و منطقیتر است. به غیر از پیامدهای ناشی از کرونا، دغدغههای زیستمحیطی که به افزایش تولید انرژیهای تجدیدپذیر در ازای کاهش تقاضا برای سوختهای فسیلی ختم میشود هم تعیینکننده است.
افزایش رقابت بین تولیدکنندگان برای دسترسی به بازارهای جدید و باثبات در شرایطی که تصویری که نهادهای معتبر درباره آینده تقاضای سوختهای فسیلی به ویژه زغالسنگ و نفت ارائه میدهند، چندان دلگرمکننده نیست. در حالیکه دیگر کشورهای تولیدکننده نفت در حال تلاش برای افزایش تولید، صادرات نفت، متنوعکردن اقتصاد و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی در مدت زمان باقیمانده تا رسیدن به نقطه پیک تقاضا هستند و در عین حال با سرمایهگذاریهای گسترده و بهکارگیری شرکتهای پیشرو در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر فعال در حوزه انرژی خورشیدی و باد و تولید هیدروژن سبز و آبی به استقبال گذار انرژی میروند، ایران برای رفع تحریمها علیه صنعت نفت خود تلاش میکند و هر روز که میگذرد از گردونه رقابت در بازار انرژی عقب میماند.
بازگشت نفت ایران به بازارهای جهانی به غیر از آنکه به دیپلماسی فعال انرژی نیاز دارد، به یک برنامهریزی استراتژیک برای قیمتگذاری، بازاریابی و فروش نیاز دارد. الگوهای بازاریابی نفت ایران نیاز به بازنگری جدی با توجه به مقتضیات جدید بازارهای نفت دارد. صنعت نفت ایران نیازمند نسل جدیدی از قراردادهای نفتی برای بخش بالادستی است که امر توسعه را در چارچوب اهداف منافع ملی و نه تسویهحسابهای سیاسی محقق سازد. در سایه گفتمان چهارم ژئوپلیتیک یا گفتمان زیستمحیطی که گذار آرام از انرژیهای فسیلی به انرژیهای تجدیدپذیر را بههمراه دارد، معادلات قدرت در جهان برهم خورده و بازیگران جدیدی وارد عرصه رقابت میشوند. در این شرایط زمان زیادی برای استفاده از انرژیهای فسیلی و دیپلماسی انرژی بهعنوان ابزار سیاست خارجه با همان تاثیرگذاری قبل وجود ندارد. با وجود آنکه بر اساس برآوردهای صورتگرفته نفت تا سال ۲۰۵۰ در سبد تقاضای انرژی جهان باقی میماند، اما سهم آن بهتدریج کاهش مییابد. بر این اساس میتوان گفت توسعه هرچه سریعتر میادین نفت و گاز و استفاده از منافع آن در شرایط فعلی با هدف توسعه زیرساختهای اقتصادی کشور، الزام استراتژیکی است که باید در دستور کار دولتمردان جدید قرار گیرد.