دلیل فرار مغزها از کشور چیست؟
مهندس ابراهیم وحدتنیا مدیرعامل شرکت کیمیا سازان پرگاس که از مدیران باتجربه در صنعت نفت کشور به شمار میرود در یک یادداشت ویژه برای پایگاه خبری نبض نفت به بررسی دلایل شکلگیری فرار مغزها و کمبود نیروی ماهر و باتجربه به ویژه در صنعت نفت کشور پرداخته است.
هفته گذشته بخش اول این یادداشت تقدیم مخاطبان گرامی پایگاه خبری نبض نفت شد. در ادامه بخش دوم این یادداشت تقدیم شما میشود.
سودآوری فعالیتهای غیرصنعتی و دلالی
سود آوری و جذابیت فعالیتهای غیرصنعتی و دلالی باعث میشود که افراد تحصیل کرده و نخبه خود را از لحاظ اقتصادی با دلالان املاک یا دست اندرکاران خرید و فروش خودرو، ارز و ... مقایسه کنند. افراد نخبه و تحصیلکرده در حالی که در کشور خود درآمد بسیار پایینتری نسبت به مشاغل اشاره شده دارند دنیای اغوا کنندهای در خارج از کشور وجود دارد که درآمد و سطح زندگی بسیار بالایی را به آنها میتواند ارائه دهد و طبیعی است که انتخاب آنها مهاجرت خواهد بود.
آموزش و پرورش غلط
آموزش و پرورش ضعیف باعث شده که بار علمی دیپلمههای 30 سال پیش نسبت به هم ردههای کنونی آنها بسیار بالاتر باشد. همچنین عدم ایجاد جذابیت در مدارس باعث فاصله گرفتن دانشآموزان از مدارس شده است. ولی مهمترین عامل منفی، عدم توجه به هوش هیجانی دانشآموزان و کشتن استعدادهای آنها در مدارس به علت سیستم آموزشی قدیمی و غیرعلمی و بدون روانشناسی است.
تمرکز ثروت و تفریح در کلانشهر تهران
تمرکز ثروت، فرهنگ و تفریح در کلانشهر تهران و تمایل به مهاجرت از شهرهای دیگر به این شهر است چرا که بافت جمعیتی ایران از 40 درصد شهرنشین به 70 درصد شهرنشین در 45 سال اخیر تغییر کرده است. عدم ایجاد فرصتهای شغلی در شهرهای دیگر، عادت به زندگی شهرنشینی و محدودیتهای مهاجرت به تهران و در مقایسه با آن مهاجرت به کشورهای دیگر با هزینه و درآمد منطقیتر و سطح زندگی و آزادی اجتماعی بیشتر، تمایل به مهاجرت را بیشتر میکند.
برای حل مشکلات و معضلات مربوط به کمبود نیروی ماهر راهکارهایی از سوی مسئولان کشور اعلام شده که به برخی از آنها اشاره میشود.
زاد و ولد بیشتر
متاسفانه بر هم ریختن توازن نمودار سنی جمعیتی در دهههای 60 و 70، اقتصاد بیمار و همچنین ورود ارگانهایی مانند سازمان تامین اجتماعی به بخش صنعتی و تجاری کشور، ناهمگونیهایی در خزانه مالی تامین اجتماعی، خلا در واحدهای صنعتی و ... ایجاد کرده است. حال زاد و ولد بیشتر که جزو راهکارهای اعلامی است باعث کمبود منابع طبیعی مانند آب و انرژی شده است.
همچنین نسل جدید از نظر فرهنگی تفاوتهای زیادی با نسلهای دهه 50 و 60 دارند و از این رو از نظر فرهنگی شاهد مشکلات زیادی هستیم. این شرایط باعث افزایش نیروی کار داخلی نشده و بلکه این نیرو با مهاجرت به کشورهای اروپایی و آمریکایی به نیروی کار آنها تبدیل میشوند.
خصولتی کردن شرکتها
این راهکار که برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور به نام خصوصیسازی مطرح شده بود، باعث شد که بسیاری از مدیران ناکارآمد دولتی حذف نشده و در قالب این شرکتها به مدیریت و تخریب خود ادامه دهند. بالطبع افراد شایسته با مشاهده چنین وضعیتی به سمت کشورهایی حرکت میکنند که مشتاق جذب آنها با حقوقهای دلاری و یورو هستند.
متاسفانه برخی از سیاستهای اتخاذ شده از سوی مسئولان باعث شده که بسیاری از صنعتگران به جای تلاش برای کشور، چمدانهای خود را بردارند و از کشور مهاجرت کنند. در ادامه به برخی از دلایل این مهاجرتها اشاره میشود.
رقابت تجاری و اقتصادی شرکتهای دولتی با بخش خصوصی
بسیاری از کارآفرینان کشور، اعلام میکنند که از شرایط خسته شده و تصمیم به تعطیلی بنگاه اقتصادی خود داشته و قصد مهاجرت میکنند. علت این امر عدم امکان رقابت با ارگانهای دولتی است که صرفا با اطلاع از اینکه این یا آن فعالیت تجاری درآمد خوبی دارد، وارد آن شدهاند و با تخریب بازار از یکسو و عدم ارائه کیفیت و خدمات مناسب از سوی دیگر باعث تخریب فعالیت اقتصادی مذکور شدهاند. همچنین با توجه به دولتی بودن، بسیاری از قراردادها را به صورت انحصاری دریافت میکنند.
قوانین ضد صنعتی
متاسفانه برخی از قانونگذاران کشور یا از سنخ صنعت نیستند و یا راههای درآمدی ایشان از واردات کالا است. لذا وقتی که صنعت را مانعی در مسیر درآمدزایی خود میبینند، قوانین ضد صنعتی را تنظیم و تصویب میکنند که این امر باعث میشود که صنعتگران که در خارج از کشور طرفداران زیادی دارند، چمدانهای خود را به قصد خروج از کشور ببندند.
عدم درک صحیح صنعت
تاکنون در تمامی لایههای مدیریتی کشور هنگامی که صحبت از صنعت به میان میآید فقط به فکر ظاهر تولیدات هستند و هیچگاه از صنایع زیربنایی صحبتی به میان نمیآید. حمایت از تولید به بخش صنایع خودرویی دولتی و نظامی ختم شده و بیشتر شبیه به بازی با ارز بوده است. راهاندازی صنایع مادر در پشت کالاهای ساخت چین که برند ایرانی بر روی آنها نصب شده، پنهان شدهاند. تولیدکننده واقعی بخش خصوصی نیز که در حد ورشکستگی است و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، قید همه چیز را زده و مهاجرت را تنها چاره خود میداند.
استفاده از منابع کشور به جای مهندسی دانش
در بسیاری از کشورهای جهان اول و دوم و بعضی از کشورهای جهان سوم، به جای فروش منابع معدنی کشور، اعم از نفت و گاز، سنگ آهن و مس، سنگهای ساختمانی و ... با فروش علم کسب درآمد میکنند. درآمد بسیاری از کشورها از این طریق از بودجه سالانه ایران بالاتر است. بسیاری از نخبهها که از این مسئله مطلع میشوند، به این نتیجه میرسند که ایران با فروش منابع خود هیچ آیندهای نخواهد داشت و بهتر است که از ایران مهاجرت کنند.
ایجاد محدودیتهای اجتماعی برای قشر متخصص
این مورد نیاز به یک مقاله کامل دارد و خیلی سخت است که در یک پاراگراف بیان شود. افراد نخبه، جزو عوام به حساب نیامده و انتظارات اجتماعی و سیاسی بالاتری نسبت به مردم عادی دارند. برآورده نشدن این نیازها در داخل کشور توسط مسئولان، سبب میشود ارضای انتظارات خود را در خارج از کشور طلب کنند. متاسفانه هنوز فرصت مناسبی برای دگراندیشیهای اجتماعی و سیاسی در کشور ایجاد نشده و این امر باعث مهاجرت بسیاری از نخبهها از کشور میشود.