طرح گوره-جاسک در جنگ سیگنالهای متعارض امنیت انرژی خلیج فارس
چرا ایران به دنبال متنوع کردن مسیرهای انتقال انرژی است؟
یکی از ابعاد دیپلماسی انرژی در کشورها بسته به اینکه صادرکننده، وارد کننده یا ترانزیتی باشد بحث ژئوپولتیک انتقال انرژِی است. برای نمونه اتحادیه اروپا در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ به شدت دنبال این بود که مسیرهای انتقالی واردات گازی را متنوع کرده و از اینرو پروژه کریدور جنوبی را پیگیری میکرد. کشورهای صادرکننده نیز به همینگونه موضوع ژئوپولتیک انتقال انرژی برای آنها مهم بوده و بدیهی است که ایران به عنوان یک کشور صادر کننده، دنبال متنوعسازی مسیرهای صادراتی باشد. نکتهای که اکنون مهم است ابعاد راهبردی بحث متنوع سازی مسیرهای انتقال است. اینجا مسیرهای انتقال صرفا به عنوان یک موضوع جغرافیایی و اقتصادی صرف برای تغییرات در مسیر انتقال انرژی مطرح نیستند، بلکه محتوی راهبردی و امنیتی آن که میتواند در چهارچوب کلان امنیت انرژی تغییراتی ایجاد کند، مهم تر است.
به نظر میرسد که جمهوری اسلامی ایران در مقابل کشورهایی تحریمکننده و برخی از طرفداران منطقهای تحریم های انرژی علیه ایران، وارد «جنگ سیگنالهای امنیت انرژی» شدهاند. در جنگ سیگنالها، ابعاد راهبردی و امنیتی مسائلی مانند تغییرات و متنوع سازی جغرافیایی انتقال انرژی، جایگاه برجستهای پیدا میکند. در جنگ سیگنالها هر طرف در حال تلاش است یک نوع معناسازی و علامتدهی راهبردی در حوزههای انرژی به طرف مقابل بدهد. ایران تلاش میکند که آمادگی خودش را برای سناریوهای بدترین وضع ممکن ایجاد کند که اگر دوباره ایالات متحده به سمت تشدید احتمال استفاده از ابزار نظامی علیه زیرساختهای مختلف ایران بهمنظور اعمال فشار به این کشور برای تغییر در سیاست خارجی و هسته ای این کشور بدهد، گزینه های مقابلهای مناسب را داشته باشد.
در حقیقت این همان جنگ سیگنال ها است. یعنی اگر دولت ترامپ سعی میکند که حلقه تحریم ایران و فشار بر ایران در حوزههای مختلف را تقویت کند، ایران هم سیگنال می دهد که در حال آمادهسازی ابزارهای مختلفی در زمینههای مختلف برای واکنش مناسب است. در حقیقت ایران به آمریکا و متحدان منطقهای حامی تحریم ایران این هشدار را میدهد که در سناریوهای تشدید تنش، توازن آسیب به ضرر آنها بوده و آسیب وارده به من کمتر از آسیب وارده به شما خواهد بود. خط لوله گوره-جاسک برای ایران ظرفیت صادرات حداقل نفت مورد نیاز کشور که یک میلیون تا یک میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه است را فراهم می کند بدون عبور از تنگه هرمز.
مزیت این خط لوله در چیست؟
مهمترین مزیت این خط لوله راهبردی و امنیتی است که تحت عنوان متنوع سازی مسیرهای انتقالی اتفاق می افتد. مزیت های اقتصادی هم مطرح هست اما هماکنون مزیتهای امنیت انرژی آن بیشتر مدنظر است. به جز مباحث امنیت انرژی، احداث این خط لوله همچنین میتواند کانون اشتغالات جدید را در مناطق کمتر توسعه یافته حوزه شرق تنگه هرمز، بیشتر کند. بالا رفتن سطح اشتغال در شرق تنگه هرمز میتواند به امنیت اجتماعی کشور کمک کند.
نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که سیاستهای ایران بهویژه در مقوله امنیت انرژی سیاستی واکنشی است. یعنی با توجه به اینکه طرح این خط لوله از دهه ۱۹۸۰ مطرح بود ولی هیچ وقت به جدیت مثل الان به دنبال آن نبوده است بخاطر اینکه معتقد است که تنگه هرمز به رغم اینکه در عمل بخش مهمی از آن در کنترل امنیتی جمهوری اسلامی ایران است اما موضوعی است که میتواند تنگهای مبتی بر صلح و همکاری باشد. اما در دهههای بعد از آن، از سوی آمریکا و همچنین برخی از کشورهای منطقه ای آنقدر به ایران فشار وارد کرده اند که مجبور شد در مقوله واکنشی مسیرهای انتقال انرژی خود را متنوع سازی کند. می خواهم این نکته را بیان کنم که ایران در عمل این سیاست را در واکنش به تهدید در پیش گرفته است نه اینکه بخواهد این را به عنوان یک سیاست فعالانه در پیش بگیرد. هماکنون در اندیشکدههای آمریکایی بحث محاصره دریایی ایران با توجه به وابستگی انحصاری صادرات ایران به تنگه هرمز مطرح است و ایران تلاش کرد که این توازن نامتقارن امنیتی را با طرح خط لوله گوره-جاسک تغییر دهد.
این پروژه چه تأثیری در امنیت حمل نقل و بهطور کلی وضع تنگه هرمز خواهد داشت؟
اگر پروژههای دور زدن تنگه هرمز را در میان کشورهای دیگر در نظر بگیریم. با توجه به اینکه هم اکنون در حدود ۲۱ میلیون بشکه نفت و فراورده از این تنگه عبور می کند. همچنان با همه پروژه هایی که کشورهایی مثل عربستان، امارات و عراق(که هنوز عملیاتی نشده است) در پیش گرفته اند، اگر همه اینها را در نظر بگیریم و اگر محدودیتهای فنی آنها را هم در نظر نگیریم. در خوشبینانه ترین حالت حداکثر می توانند ۴۰ تا ۴۵ درصد از اهمیت فعلی تنگه هرمز را اصطلاحا کاهش دهند و این تنگه همچنان ۶۰ درصد از اهمیت خود را حفظ خواهد کرد. البته این را هم باید در نظر گرفت که در برخی موارد امکان کاهش اهمیت راهبردی تنگه هرمز وجود ندارد مثل ال ان جی، که قطر در پروژه آتی که برای سال ۲۰۲۴ است میخواهد ۱۲۶ میلیون تن ال ان جی تولید کند، انتقال این حجم باید از طریق تنگه هرمز انجام شود. در بحث واردات ال ان جی نیز که کویتی ها از تنگه هرمز وارد می کنند اگر بخواهند این تنگه را دور بزنند باید از طریق پایپ لاین وارد کنند و اکنون کدام کشور منطقه ظرفیت صادرات خط لوله گازی را دارد که کویتیها از نظر اراده سیاسی حاضر باشند با آنها همکاری کنند.
تنگه هرمز افزون بر موضوع انرژی، اهمیت راهبردی در حوزههای دیگر اقتصادی نیز دارد که می توان به انتقال کالاهایی دیگر بغیر از کالاهای انرژی اشاره کرد. این گونه نیست که تنگه هرمز با پروژه های دور زدن دیگر کشورها اهمیت راهبردی خود را به اصطلاح از دست بدهد. کشورهای دیگر منطقه از سالها پیشتر – که به نظرم اقدام آنها متاثر از فشارهای آمریکاییها بوده است- به طرحریزی و اقدام برای کاهش وابستگی خود به تنگه هرمز اقدام کردند که از این طریق ابزار راهبردی ایران در کنترل امنیتی بر تنگه هرمز را خنثی کرده و ایران را به بدل به کشوری کنند که بیشترین آسیبپذیری را از اختلال احتمالی در تنگه هرمز را دارد. در مجموع در تنگه هرمز امکان جایگزینی نداشته و حتی اگر هزینههای بالایی هم خرج شود در خوشبینانهترین حالت ۴۰ تا ۴۵ درصد از اهمیت این تنگه را کم کند.
به طور کلی، جمهوری اسلامی ایران با طرح گوره- جاسک تلاش کرد که گزینههای احتمالی محاصره دریایی صادرات نفت ایران که از سوی برخی از اندیشکدههای آمریکایی طرفدار ترامپ مطرح شده بود را خنثیسازد. این ایالات متحده است که بدل به منشأ تهدیدهای ژئوپلیتیک انتقال انرژی و امنیت انرژی در خلیج فارس شده است و جمهوری اسلامی ایران در واکنش به اقدامهای تهاجمی آمریکا و متحدان منطقهای آمریکا با طرح گوره-جاسک، این سیگنال امنیتی را داد.