/
۱۴ مهر ۱۳۹۸ - ۲۳:۵۸

جهان و بازار سیاست‌زده انرژی

ثبات در بازار انرژی جهان بیش از آنکه تحت تاثیر عرضه و تقاضا باشد از مولفه های سیاسی متاثر است؛ به اعتقاد تحلیلگران سیاست‌های جهانی آمریکا حول این گزاره می چرخد که سیطره بر خلیج فارس به عنوان قلب انرژی جهان، ابزاری برای کنترل رقبا است.
کد خبر : ۲۱۹۳۵

نبض نفت- از جمله اصول پذیرفته شده آن است که فرایندها در یک حیطه باید تنها از طریق مولفه های دخیل در آن تعیین شود زیرا ورود هر پدیده یا محرک خارجی غیرمرتبط می تواند روابط میان اجزا و توازن در کل ساختار را بر هم بزند و باعث تغییر برونداد و پیچیدگی شرایط شود. فضای اقتصادی و بازارهای تجاری نیز از این قاعده مستثنی نیستند و در چارچوب این قاعده کلی، تنها مولفه های مربوط به همان عرصه تجاری و اقتصادی باید در ارزیابی شرایط و پیش بینی آینده بازارها نقش آفرین باشند تا بتوان تحلیل درستی از وقایع داشت.

چند روز قبل «بیژن نامدار زنگنه» وزیر نفت کشورمان نیز در سفر به روسیه و در حاشیه مجمع کشورهای صادرکننده گاز اظهار داشت: بازار انرژی باید غیرسیاسی باشد و این بازار باید از دخالت‌ های یکجانبه و غیرقانونی در آن دور بماند چرا که این مساله در دراز مدت به نفع مصرف کننده و هم تولید کننده است.

وی همچنین خط مشی های ریاض در واکنش به حمله به تاسیسات نفتی آرامکو را نمونه ای از سیاسی بازی های سعودی در بازار انرژی ارزیابی کرد.

در دوران معاصر، در عرصه جهانی و حتی در امور داخلی شاهد آن هستیم که تقریبا همه امور تحت تاثیر طیف گسترده ای از عوامل واقعی یا مجازی قرار دارند. یکی از حوزه هایی که به شدت از عوامل بیرونی متاثر می شود بازار انرژی است. نفت و انرژی از جمله کالاهای حیاتی در فرایند سیاستگذاری اقتصـاد سیاسـی برای کشورها و جهان به شمار می رود. این ماده ارتباط مستقیم و ناگسستنی با نیازهای راهبردی کشورهای جهان دارد، ارتباط این ماده مهم با موجودیت کشورها موجب می شود تا مجموعه ای از عوامل گوناگون اقتصادی و غیراقتصادی هم بر آن موثر باشند.

شاید این ادعا خیلی بیراه نباشد که اگر نقش و تاثیرگذاری عوامل خارج از این بازار بیشتر از بازیگران حوزه نفت و انرژی (یعنی همان تولید کننده و مصرف کننده) نباشد، کمتر نیست. در بازار انرژی جهان تنها عرضه و تقاضا نیستند که وضعیت قیمت ها و ثبات بازار را مشخص می کنند بلکه مجموعه ای از عوامل سیاسی، ژئوپلیتیکی، امنیتی، حمل و نقل و حتی روابط دیپلماتیک و رشد اقتصادی کشورها، بحران های مالی و رکود در اقتصادهای بزرگ جهان، وجود تهدیدهای نظامی و امنیتی و ... در شکل دهی به ساختار کلی این بازار دخیل هستند.

تحلیلگران برخی عوامل کلیدی غیرسیاسی موثر در بازار انرژی را اینگونه دسته بندی می کنند: میزان ذخایر استراتژیک نفت کشورها و کل جهان، وجود یا نبود ظرفیت مازاد تولید و میزان آن، ظرفیت تولید نفت به شیوه های سنتی و غیرمتعارف در تولیدکنندگان، حجم سرمایه گذاری های مورد نیاز در این بخش صنعتی، تنش های داخلی در کشورهای تولیدکننده، جایگاه انرژی های فسیلی در صنایع و ...

با این حال برخی مولفه های سیاسی تاثیرگذار در این حوزه نیز عبارتند از تنش های ژئوپلیتیک در منطقه و رقابت بر سر کنترل منابع تولید انرژی، وقوع ناامنی ها و اقدامات تروریستی، بی عدالتی در توزیع منافع ناشی از درآمدهای نفتی در کشورهای تولیدکننده، جایگاه شرکت های نفتی بین المللی و نوع روابط آن ها، معمای امنیت، سیاست های تحریمی به ویژه از سوی آمریکا، نقش و جایگاه گروه های تندرو در کشورهای تولید کننده نفت و همسایگان آن، نوع رویکرد و خط مشی های اقتصادهای برتر جهان (چین و آمریکا)، هژمونی جهانی و حضور  نیروهای نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه، سیاست های اقلیمی و نوع نگاه کشورها به چالش تامین انرژی و ...

در سال های گذشته تحولاتی همچون حمله نظامی آمریکا به منطقه در سال های ابتدایی قرن ۲۱، تحریم نفتی اعراب در دهه ۱۹۷۰، جنگ اعراب و اسرئیل، بحران کانال سوئز در دهه ۱۹۵۰، انقلاب اسلامی ایران و ... از جمله مولفه های سیاسی بودند که به صورت غیرمستقیم بر عرضه نفت به بازار تاثیر داشتند.  به عنوان نمونه اکنون سطح رشد اقتصادی برخی کشورهای صنعتی از جمله چین و سیاست های جهانی در خصوص مراقبت از محیط زیست و ... هم میزان تقاضای جهانی نفت را تعیین می کنند.

آمریکا به دنبال کنترل خلیج فارس

بدون اغراق مسائل ژئوپولتیکی به ویژه در منطقه خاورمیانه ها که از گذشته ها به عنوان قلب انرژی جهان شناخته می شود، مولفه ای تعیین کننده در سطح عرضه و تقاضای انرژی به شمار می رود. کوچکترین تحول یا بی ثباتی در این منطقه به طور قطع به افزایش قیمت انرژی منجر می‌شود. تنش داخلی در یکی از کشورهای خاورمیانه، اعتصاب کارکنان بخش انرژی کشورهای تاثیرگذار، یک حمله تروریستی یا حتی اعلام برخی سیاست های ماجراجویانه از سوی ابرقدرت ها عنصری نامطلوب در این بازار هستند. درواقع، نبود اطمینان و امنیت بر پیش بینی ها در مورد آینده و تعادل در بازار انرژی تاثیر می گذارد.

از مدت ها قبل مولفه سیاسی دیگری هم بر منطقه خاورمیانه مخصوصا خلیج فارس سایه گستر شده است که آن هم سیاست های واشنگتن است. خط مشی های ماجراجویانه کاخ سفید هم نگرانی هایی را هم در کشورهای تولیدکننده و هم مصرف کنندگان ایجاد می کند زیرا هر گونه تنشی در این منطقه، بر تولید نفت یا مسیرهای انتقال انرژی تاثیر خواهد داشت و بخشی از عرضه انرژی به بازار را مختل می کند.  

از آنجاکه براساس تحلیل های معتبر اندیشکده های و موسسه های پژوهشی بین المللی، حداقل تا دو دهه آینده، نفت خام و گاز طبیعی مهمترین منبع انرژی جهان را تشکیل می دهند پس گرانتر شدن آن ها و کنترل مسیر انتقال آن بر رشد اقتصادی و روند تقویت جایگاه سیاسی کشورها تاثیر دارد.

در دهه های گذشته ایالات متحده بزرگترین واردکنندگان انرژی در جهان بود و به همین دلیل اعتقاد داشت خاورمیانه مخصوصا خلیج فارس گلوگاه اقتصادی جهان و خود آمریکا است و بنابراین، واشنگتن باید کنترل آن را در اختیار داشته باشد. این رویکرد در چند سال اخیر تغییر کرد زیرا به تدریج آمریکا از یک واردکننده نفت به صادرکننده انرژی تبدیل شد. حال دولت آمریکا از خلیج فارس و نفت منطقه به گونه ای دیگر بهره برداری می کند. از یک سو نفت را سلاح ایران می داند و در چارچوب رویکردهای تحریمی و فشار حداکثری خود علیه تهران از آن به عنوان ابزاری برای به زانو در آوردن این دشمن استفاده می کند.

در یک بعد وسیع تر هم دولتمردان آمریکایی بر این اعتقادند با مهار روند تولید و عرضه انرژی از خاورمیانه می توانند رقبای خود به ویژه چین و اتحادیه اروپا را تحت کنترل خود قرار دهند. به اعتقاد رهبران ایالات متحده دو بازیگر فوق تهدیدی جدی برای هژمونی آمریکا هستند که از سال های پس از جنگ جهانی دوم بنا نهاده شد. چین و کشورهای اروپایی در سال های اخیر بر قدرت اقتصادی و تاحدودی سیاسی خود در عرصه بین المللی افزوده اند و در صورت بی تفاوتی واشنگتن و ادامه همین روند، در آینده نزدیک این کشور را پشت سر خواهند گذاشت. به اعتقاد تحلیلگران اکنون حضور آمریکا در خاورمیانه با هدف کنترل بازار انرژی و در سطحی بالاتر تر مراقبت از رفتار رقبا صورت می گیرد.

در دوره معاصر سیاست های حوزه انرژی از اساس تحت تاثیر تقابل های ژئوپلیتیکی قرار گرفته اند. درحالی که دولت ها بازیگران اصلی در زمینه انرژی هستند پیامدهای اقدامات و تصمیم سازی های آن ها بر بسیاری از بنگاه های انرژی و موسسه هایی که دارای ذهنیت اقتصادی و انگیزه سودآوری و رقابت هستند، موثر است.

کوتاه سخن اینکه از نگاه بسیاری از تحلیلگران به ویژه در هیات حاکمه ایالات متحده، خلیج فارس تنها منطقه ای است که تضاد منافع و سیاست های قدرت های بزرگ در آن نمود عینی پیدا می کند.

منبع: ایرنا
مطالب پیشنهادی
منتخب سردبیر