چطور حضور ایران در "اکسپو دبی" به یک فاجعه ختم شد!
نبض نفت- اکسپو دبی در حالی از تاریخ 9 مهر ماه یا اول اکتبر آغاز و تا 11 فرودین ماه سال 1401 در کشور امارات برگزار شد که از همان ابتدای برپایی این نمایشگاه بینالمللی، انتقادهای مهمی در خصوص نحوه عملکرد و چگونگی ظهور و بروز ایران در تمامی ابعاد قابل نمایش در این نمایشگاه از سوی صاحبنظران و کارشناسان مطرح شد تا جائیکه که بسیاری اهالی فن، نحوه نمایش ایران از دستاوردهای خود چه در بعد سابقه و تمدن ایران و چه در بعد روایتگری از آینده پیشرو را "فاجعه بار" و " مایه آبروریزی" توصیف کردند.
در همین راستا فاطیما کریمی، کارشناس حوزه گردشگری و میراث فرهنگی طی یادداشتی ضمن انتقاد از ضعف مدیریتی پاویون ایران توسط وزارت میراث فرهنگی و احصای نقاط ضعف پاویون ایران در اکسپو دبی به بیان نکات و توضیحاتی درباره علل و عوامل چرایی از دست رفتن این فرصت طلایی که تمامی کشورها در آن میکوشند بهترین جلوه از تمدن گذشته و برنامههای آینده خود را به رخ جهانیان بکشانند، پرداخته است.
فرصت 6 ماهه ای که هر 5 سال یک بار در اختیار کشورهای مختلف قرار میگیرد تا بتوانند در قالب بزرگترین رویداد نمایشگاهی در جهان خود را معرفی کنند، بهترین زمان بود تا وزارت میراث فرهنگی نیز به عنوان یکی از شرکتکنندگان در اکسپوی دبی در کنار شرکت سهامی نمایشگاههای ایران به عنوان متولی اصلی برپایی پاویون ایران در اکسپو، ظرفیتهای کشورمان را به نمایش بگذارد اما این فرصت را به راحتی از دست داد.
اکسپوی 2020 با یک سال تأخیر در شهر دبی برگزار شد و تا 11 فروردین ماه ادامه داشت؛ 192 کشور در فضای بزرگ نمایشگاهی حضور پیدا کردند تا در کنار هم به رقابت برای معرفی بهتر کشورشان بپردازند. عدهای از این کشورها اکسپو را فرصتی برای معرفی تمدن، فرهنگ و جاذبههای خود دانستند و عدهای دیگر از این ظرفیت برای نشان دادن نقشههایی که برای آینده کشیدهاند، استفاده کردند.
به عنوان مثال پاویون فلسطین با رایحههایی دلچسب توانست این کشور را در ذهن بازدیدکنندگان معرفی کند، ایتالیا مجسمهای از داوود را به نمایش گذاشت و مصر، تابوت فرعون را با تشریفاتی سنگین به پاویون آورد.
رویابافی انسانها برای بهتر شدن جهان در سال 2030 یا 2050 موضوع برخی دیگر از پاویونهای شرکتکننده در اکسپو بود؛ آنها اعلام میکردند که قرار است در آینده چه کارهایی در حوزه فناوری، پیشرفت پزشکی و .. انجام دهند؛ چه نقشههایی برای توسعه پایدار دارند و قرار است چه راهی را در پیش بگیرند؛ مانند آلمان، آمریکا و امارات که توانستند آیندهای بر پایه فناوریهای جدید را به رخ جهان بکشند! حتی عمان توانست برنامههای خود را برای 2030 با جزئیات اعلام کند.
برخی دیگر از کشورها هم بودند که با حمایت دولت امارات و اکپسو به این نمایشگاه آمدند و در ضعیفترین حالت ممکن، به معرفی خود پرداختند؛ شاید مثل عربستان رکورد بزرگترین LED را نداشتند یا برای معرفی آینده خود مانند اسپانیا هزینه نکرده بودند اما در پاویونی ساده، همه آنچه که داشتند، از فرهنگ، لباس، خوراک و تصویر جاذبهها استفاده کردند تا هم نقشی در این رویداد جهانی داشته باشند و هم بتوانند از این فرصت بهره بگیرند مانند کشورهای آفریقایی از جمله سیرالئون و ... .
غافلگیری نحوه حضور کشورها اینجاست که مثلاً کشوری مانند ترکیه که همیشه در رویدادهای جهانی حضور فعال داشت، در این اکسپو ضعیف حضور پیدا کرد اما در مقابل پاکستان یکی از جذابترین غرفهها را به لحاظ معماری و محتوا داشت و توانست فرهنگ خود را به خوبی معرفی کند.
اما باید پرسید جایگاه ایران در اکسپو کجا بود؟! آیا تمدن گذشته خود را به نمایش گذاشت یا برنامهریزی برای آیندهاش را؟ ایرانی که در حال حاضر وجود دارد چطور به نمایش گذاشته شد؟ آیا میتوان آن را جزو کشورهایی دانست که برای آیندهاش برنامه دارد؟ هیچ کدام! چون حتی نتوانست جاذبههای خود را به درستی نمایش دهد؛ به همین دلیل از نخستین روز افتتاح اکسپو در روز نهم مهر ماه سال 1400 نقدها به سوی پاویون ایران روانه شد.
از برنامهریزیهایی که نتوانست محقق شود تا شلختگی در تولید محتوایی که نشان میداد حال و روز امروزش چگونه است!
وزارت میراث فرهنگی یکی از نهادهای اصلی مشارکتکننده در برپایی پاویون ایران بود؛ پاویونی که نهادهای مختلف دولتی سعی داشتند با همکاری بخش خصوصی تحت نظر شرکت سهامی نمایشگاههای ایران به عنوان برپا کننده پاویون، سهمی در آن داشته باشند؛ قاعدتاً از آنجا که ایران برنامهای برای پیشرفت در حوزه فناوری و نگاه به آینده ارائه نداده بود، وزارت میراث فرهنگی به عنوان نهادی که باید روی تصویرسازی کشورمان اقدام کند، باید نقش فعالی ایفا میکرد.
تصویرسازی برای ایران باشکوه از طریق بازاریابی و تبلیغات، معرفی ظرفیتهای تاریخی، تمدنی، گردشگری، صنایع دستی بخشی از وظایف این وزارتخانه عریض و طویل است.
عزتالله ضرغامی؛ وزیر میراث فرهنگی در سفرش به رامسر گفته بود: یکی از برنامههای اصلی وزارت ما ارتقاء تصویر بینالمللی و مقابله با ایرانهراسی است چرا که از اهداف استکبار، تخریب چهره ایران است.
حال باید پرسید آیا وزارت تحت نظارت ضرغامی توانست در این رویداد بینالمللی به این هدف بپرازد؟
آنچه که وزارت میراث فرهنگی تاکنون به عنوان وظیفه خود انجام داده، برپایی غرفه گردشگری است؛ غرفهای که با همکاری شرکت مادرتخصصی ایرانگردی و جهانگردی به عنوان بازوی اجرایی وزارت برپا شد و این شرکت نیز مسئولیت اجرای آن را به یک شرکت خصوصی سپرد.
طبق آنچه که این شرکت خصوصی تهیه و در نهایت وزارت میراث فرهنگی تأیید کرد تا به عنوان محتوای نهایی در غرفه ایران اجرا شود، با آنچه که تا پایان اکسپو شاهدش بودیم هیچ شباهتی ندارد چون چندین علت باعث شد تا این برنامهها نتواند اجرایی شود یا به نحو مطلوب به مرحله اجرا برسد.
اختصاص ندادن بودجه بیشتر به شرکت نمایشگاههای ایران، تغییرات متعدد در مدیریت پاویون ایران، بیکفایتی مسئولان شرکت نمایشگاهها برای برپایی پاویون به رغم حضور چندین ساله در نمایشگاههای خارجی از جمله 17 سال در اکسپو، عدم هماهنگی سازمانهای مربوطه و وزارتخانهها با یکدیگر برای داشتن برنامهای منسجم، تغییر دولت دوازدهم به سیزدهم و حضور بیحاصل اما مدتدار تعدادی از دست اندرکاران اکسپو و در نهایت هزینههای بیاثر در دوبی برای مصرف شدن 14 میلیون درهم بودجه پاویون ایران بخشی از این مشکلات بود!
قرار بود پاویون گردشگری از نهم مهر ماه 1400 تا یک هفته برنامههای وزارت را اجرا کند و از هفته بعد، نخستین استانی که به اکسپو دبی میرفت تا موسیقی محلی، غذای محلی، رقص، صنایع دستی و ظرفیتهای خود را به نمایش بگذارد، اداره کل میراث فرهنگی استان اصفهان بود همچنین تبلیغات گردشگری به همراه نشستهای B2B ارائه غذاهای محلی، 6 ساعت برنامه استیج پاویون در اختیار بخش گردشگری بود اما در روز افتتاحیه پاویون ایران، علی اصغر شالبافیان معاون گردشگری وزارت میراث فرهنگی رأی به لغو همه این برنامهها داد.
نبود بودجه مهمترین دلیل بود! در حالی که اسپانسر حضور افراد در این زمینه فراهم شده بود و لازم به هزینهکرد وزارت میراث نداشت؛ 6 ماه استانهای مختلف فرصت داشتند تا بتوانند تجربه حضور در یک رویداد بینالمللی را داشته باشند.
از سوی دیگر طراحی نامناسب غرفه ایران موجب شد تا بسیاری از طرحها اجرایی نشود از جمله اینکه قرار بود، سقف غرفه گردشگری با استفاده از تکنولوژیهای روز مزین به سقفهای معروف بناهای تاریخی ایران باشد از جمله سقف مسجد شیخ لطف الله به نحوی که هر فردی با حضور در غرفه، سقفی شکوهمند را بالای سر خود ببیند اما در نهایت سقف بلند غرفه گردشگری نصف شد!
نه تنها هیچ یک از این طرحهای پیشبینی شده اجرا نشد بلکه آنچه در این غرفه موجود بود نیز با تغییر مدیریتهای پاویون ایران کم و کمتر شد و هیچ اطلاعاتی از مولاژهای تاریخی دیوار غرفه گردشگری وجود نداشت؛ برخی از تندیسهای هخامنشی شکسته شده و پرچم آیینهکاری جای خود را به پرچم پارچهای داده است.
غرفه گردشگری که قرار بود تمدن ایران را به نمایش بگذارد و با دوربینهای VR جاذبهها را معرفی کند به غرفهای تاریک تبدیل شد که چند صفحه نمایش تصاویری از کشورمان را پخش میکرد؛ گوشهای از آن تصاویری از مشاهیر ایران نیز وجود داشت.
هر چند که غرفههای دیگر پاویون ایران نیز محتوای دلچسبی نداشتند مانند بخش پزشکی یا معاونت فناوری که عملاً بیمخاطب بود اما انتظار میرفت با توجه به اینکه ایران با حضور خود در اکسپو میتوانست به مبارزه با ایران هراسی بپردازد، وزارت متولی گردشگری و میراث فرهنگی این انتظار را برآورده کند و برای آن محتوا داشته باشد.
در نهایت تنها اقدامی که این وزارت انجام داد اعزام چهار راهنما برای 6 غرفه ایران بود! در تفاهمنامهای که میان شرکت مادرتخصصی ایرانگردی با یک شرکت خصوصی دیگر بسته است، قرار شد تا پایان اکسپو 50 راهنمای گردشگری به مدت 15 روز به اکسپو رفته، لباسهای یکسان پوشیده و هر از گاهی وقتی تعداد بازدیدکنندگان زیاد میشود، آنها را جلوی درب ورودی نگه داشته، در قالب تور به پاویون برده و هر بخش را معرفی کنند!
راهنمایانی که برای حضورشان در این رویداد حدود 6 میلیون و 400 هزار تومان تنخواه گرفتند تا توضیحاتی درباره غرفهها بدهند. برخی از آنها که حرفهای بودند، بیشتر وقتشان را در پاویون گذاشته و تلاش میکردند ایران واقعی را معرفی کنند در میان آنها بعضی افراد این وظیفه را به دیگران میسپاردند تا بتوانند در این مدت به پاویونهای دیگر سر بزنند یا کارت ویزیت خود را برای جذب گردشگر خارجی پخش کنند! با این استدلال که وزارت میراث فرهنگی حتی یک کارت ویزیت یا بروشور برای معرفی ایران و چگونگی سفر به ایران در اختیارشان نگذاشته است و بازدیدکنندگان نیز دسترسی به آژانسهای ایرانی ندارند.
هر چند که قرار بود در بخش گردشگری کانترهایی مخصوص آژانسداران نیز وجود داشته باشد اما در نهایت این اتفاق نیز به دلیل تغییر سلایق و برنامهها و مدیریت در وزارت میراث فرهنگی لغو شد.
چون درست در زمان افتتاح اکسپو بود که دولت سیزدهم به جای دولت دوازدهم نشست و همه برنامهریزیهایی که در چند ماه انجام شده بود دستخوش تغییر شد برخی از مسئولان به دوبی رفتند تا از نحوه اجرا مطلع شوند؛ معاونت گردشگری نیز رفت تا بتواند اوضاع را بررسی کند در نهایت هم لغو خیلی از برنامهها به عنوان بهترین راهکار اعلام کرد!
به همین دلیل برنامههایی از جمله اجرای موسیقی سنتی به بنیاد رودکی زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد واگذار شد. بنیاد رودکی نیز گروههای موسیقی تازهکار یا غیرمعروف را به اکسپو دعوت کرد تا آهنگهایی که در شأن ایران و سنتهایش نبود را بنوازند! آن هم در فضایی محصور در پاویون که کمتر کسی از بیرون میتوانست صدای آن را بشنود.
این درحالی بود که حضور گروههای محلی با سازهای کوبهای موجب استقبال بیشتری از سوی بازدیدکنندگان بود اما متأسفانه حجم برنامههای این بنیاد به حضور گروههای موسیقی پاپ و کلاسیک محدود شد.
ارائه غذاهای سنتی نیز به عهده رستورانی که هر سال در چنین نمایشگاههای شرکت میکند، سپرده شد. تبلیغات نیز بر عهده شرکت نمایشگاهها گذاشته شد و صنایع دستی نیز توسط بخش تجاری به فروش رفت. اگر گاهی نشستهای رودررو نیز در بخش ویژه برپا میشد باز هم وزارت میراث فرهنگی نقشی در آن نداشت.
البته تنها غرفه گردشگری نبود که نتوانست برنامههای خود را اجرا کند، بلکه معاونت فناوری ریاست جمهوری نیز محتوایی برای غرفه خود نداشت و بخش خصوصی، غرفه فرش را به نمایش چند فرش نفیس و فروش آنها محدود کرد! بخش پزشکی نیز که میتوانست حرفی برای گفتن داشته باشد، به نمایش دستگاهی برای فشارسنج و گرفتن عکس یادگاری محدود شد و غرفه معدن نیز تنها توانست سنگهای رنگی از ایران را به نمایش بگذارد!
پاویون ایران که باید پیوند اذهان، خلق آینده را با روایتی از داستانهای هزار و یک شب شهرزاد دنبال کند، با محتوای خالی به تصاویری نقاشی شده از داستانهای شهرزاد روی دیوارهای بخش تجاری محدود شد و به جای مهرههای سفالین آویزان شده در سرتاسر پاویون، مهرههای چوبی جایگزین شد به این صورت نتوانست پیوند خاک و آب و حیات انسان را با شعار جهانی اکسپو در پیش بگیرد، ایران را در میان 192 کشور حاضر سرآمد نشان دهد و به ایران هراسی پرداخته و ایران واقعی را معرفی کند.
در نهایت آنچه که از پاویون ایران باقی ماند، حجم انتقادها از حدود 14 میلیون درهمی است که در دبی برای یک پاویون خالی از محتوا هزینه شده و سفرهایی که خیلی از افراد با بودجه بنیاد رودکی، وزارت ارشاد، وزارت میراث فرهنگی، معاونت فناوری ریاست جمهوری، وزارت صمت و شرکت نمایشگاهها به دبی رفتهاند و اقامت 6 ماهه برخی از آنها در طول مدت برگزاری پاویون!
منبع:تسنیم